روانشناسی چیست ؟ در پاسخ به سوال روانشناسی چیست باید گفت که روانشناسی (Psychology) مطالعه بر ذهن و رفتار است. در واقع روانشناسی، مطالعهی تأثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و سایر عوامل محیطی است که بر چگونگی حس افراد،تفکر و عملکرد تاثیر می گذارد.
محتوای روانشناسی چیست ؟ آشنایی و درک روانشناسی به افراد کمک میکند تا دیدگاهی روشن نسبت به کارهای خود و نیز درک بهتری از رفتار و کار دیگران دست پیدا کنند.
علم روانشناسی نسبت به سایر علوم دارای پیشینه بیشتری است. تاریخچه علم روانشناسی مربوط به یونان باستان است.
در تاریخچه روانشناسی بین علم روانشناسی و فلسفه ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و در نهایت در اواخر قرن نوزده روانشناسی به قسمتی از علم فلسفه تعلق گرفت.
لازم به ذکر است که روانشناسی با علومی مانند جامعه شناسی، فیزیولوژی و عصب شناسی هم مرز است. این علم قدمت بالایی دارد؛ ولی تاریخچه آن بشدت کوتاه مدت است. اولین آزمایشگاه مختص مطالعات تجربی در تاریخچه روانشناسی توسط شخصی به نام ویلهلم وونت در سال ۱۸۷۹ در شهر لایپزیک آلمان تاسیس شد.
وونت کیست؟!پدر علم روانشناسی آزمایشگاهی
جالب توجه است که واژه روانشناسی برگرفته از یک واژه یونانی است که به معنای زندگی یا جان است و ابداع آن توسط فیلسوفی به نام رادولف گوسلنیوس انجام شد.
متاسفانه عموم جامعه آشنایی با تفاوت معنی علم روانشناسی و روانپزشکی ندارند!
تمرکز روانشناسی بر تحقیق و توسعه علمی به همراه ارائه خدمات روان درمانی است، اما در تعریف روانپزشکی بر استفاده از خدمات دارو درمانی بمنظور بهبود وضعیت مراجعین متمرکز است.
در واقع تفاوت روانشناس و روانپزشک به تخصص و بینش آنها به روند درمان مراجعه کنندگان مربوط است.
در علم روانشناسی هدف ساده سازی و توضیح رفتار انسان است.
از آنجایی که ما همواره با انسان ها سرو کار داریم و جهت شکلگیری روابط خوب با آنها الزاما باید از آنها وهمچنین خودمان شناخت کافی داشته باشیم.
برای درک صحیح از علت رفتارها و تشخیص عادی بودن یا نبودن آنها به علم روانشناسی احتیاج داریم.
در رویکرد شناختی انسان موجودی پردازش کننده اطلاعات و مسئله گشا تلقی میشود
شناخت گراها چه اعتقادی دارند؟
فقط از راه مطالعه فرآیندهای ذهنی میتوان به طور کامل به این موضوع رسید که جانداران چه میکنند و جهت بررسی فرآیندهای ذهنی میتوان رفتارهای خاصی را مورد توجه قرار داد.
پدیده هایی هستند که قابل رویت نیستند مانند ادراک، تفکر، زبان، حافظه
اما واقعیت هایی هستند که بدون درنظر گرفتن آنها توصیف و تبیین رفتار و فرآیندهای روانی امکانپذیر نیست.
مغز انسان دارای بیش از ده میلیارد یاخته عصبی است با پیوندهای بیشمار بین آنها که شاید پیچیده ترین ساختار در عالم هستی باشد.
همهی رویدادهای روانی به شیوهای متناظر با فعالیت مغز و دستگاه عصبی هستند
در رویکرد زیست شناختی تلاش بر این است که با بررسی آدمها و انواع دیگر جانداران به رابطه رفتار آشکار با رویدادهای برقی و شیمیائی که در بدن و بخصوص در مغز و دستگاه عصبی صورت می گیرند، شناخت پیدا کنند.
این رویکرد به دنبال مشخص کردن آن دسته از فرآیندهای زیستی – عصبی است که زیربنای رفتار و فرآیندهای ذهنی را تشکیل می دهند، جهت مثال در رویکرد زیستی به افسردگی تلاش بر این است که این اختلال بر اساس تغییرات غیر عادی در میزان انتقال دهنده های عصبی مشخص شود.
انتقال دهنده های عصبی در واقع موادی شیمیائی هستند که در مغز تولید شده و ارتباط بین نورون ها یا یاخته های عصبی را فراهم میکنند.
در این رویکرد بیشتر بر زندگی درونی و تجارب درونی فرد متمرکز هستند تا با پرورش نظریهها یا پیش بینی رفتار.
رویکرد پدیدار شناختی به تجربه های شخصی توجه دارد، در واقع این رویکرد با تجربههای شخص از رویدادها، یعنی با پدیدارشناسی فرد سر و کار دارد.
رویکرد پدیدارشناختی را انسان گرایی نیز میگویند، چراکه این نظریهها بر خصوصیاتیکه انسان را از حیوان متمایز میکند، مانند تلاش در جهت رشد و خودشکوفایی تاکید دارد.
پدیدار شناختی رویکردی برخاسته از واکنش پدیدار شناسان است که به خصلت بسیار ماشین انگارانه سایر دیدگاهها در روان شناسی.
به عنوان مثال، روانشناسان پدیدارگرا با این نظر مخالف هستند که رفتار به واسطهی محرکهای بیرونی (برطبق رفتارگرائی)، یا فقط از راه اطلاع پردازی در ادراک و حافظه، یا توسط تکانههای ناهوشیار (طبق نظریههای روانکاوی) کنترل میشود.
لازم است بدانید که اهداف روانشناسان پدیدارشناس جدا از هدفهای روانشناسان سایر رویکردهای روانشناختی است.
رفتارگرایی، رویکردی در روانشناسی است که میخواهد، به جای اینکه افکار و حالت های ذهنی ما را بررسی کند، آن دسته از رفتارها را مورد بررسی قرار میدهد که به دنبال فکرهای ما می آیند.
در این رویکرد نمی توان بین دو فکر متفاوت، فرقی قائل شد، مگر اینکه رفتاری که به دنبال آن فکرها می آید، متفاوت باشد
در روانشناسی رفتارگرا تمامی رفتارهای آدمی از راه تقویت و تنبیهی که از محیط دریافت کرده اند نشات گرفته است. همچنین نوع تربیت قادر است یک فرد را خلافکار و دزد، یا فردی را به هنجار و مقبول در جامعه نشان دهد.
بیشتر فعالیتهای ذهنی و پردازش آنها در ناخودآگاه رخ می دهد.
این فرضیهای است که روانشناسی با رویکرد روانکاوی بر آن استوار است.رویکرد روان کاوی در واقع نظریهای از باب عملکرد ذهن، اختلال های روانی و نام شیوه ای روان درمانی است.
در واقع روانشناسی با رویکرد روانکاوی بر مطالعهٔ شخصیت خصوصی تمرکز دارد، یعنی انگیزههای ناهشیاری که رفتار را هدایت می کنند.
زمانی که رفتارگرائی در آمریکا رو به رشد بود، زیگمود فروید شروع به پایهگذاری مفهوم روانکاوی دربارهٔ رفتار آدمی در اروپا کرد.
فروید بر این باور بود که هر کدام از اعمال آدمی علتی دارد که باید ریشهٔ آن را در انگیزهای ناهوشیار جست و جو کرد نه در علتی معقولی که خود فرد ارائه میدهد.
فرآیندهای ناهوشیار شامل ترسها، باورها و خواستههایی است که شخص از وجود آنها آگاه نیست.
همانطورکه میدانید روانشناسی علمی وسیع است که متمرکز بر مطالعهی اندیشه، رفتار، پیشرفت، شخصیت و احساسات افراد است.علم روانشناسی انواع مختلفی دارد که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد:
تمرکز بر مطالعه رفتارهای غیرطبیعی و آسیبهای روانی
در این شاخه به بررسی چگونگی تاثیر فرآیندهای زیست شناختی بر ذهن و رفتار افراد میپردازند.
ارتباط این حوزه با علم اعصاب بسیار نزدیک است.
روانشناسی بالینی بر ارزیابی، تشخیص و درمان اختلال روانی تمرکز دارد.
روانشناسی شناختی به مطالعه فرایندهای فکری انسان مثل ادراک، حافظه، توجه، تصمیمگیری، حل مسئله و یادگیری زبان تمرکز دارد.
روانشناسی رشدی به بررسی رشد و نمو انسان در مدت زندگی میپردازد که توانمندیهایی مانند شناختی، اخلاق، عملکرد اجتماعی، هویت و سایر زمینههای زندگی را مورد بررسی قرار میدهد.
روانشناسی قیاسی به مطالعه رفتار حیوانات میپردازد.
روانشناسی جنایی شاخهای پر کاربرد از روانشناسی است که با استفاده از تحقیقات روانشناسی و قوانین موجود، بر سیستم عدالت قضایی و کیفری متمرکز است.
روانشناسی اجتماعی بر تاثیرات اجتماع بر رفتار فردی، رفتار گروهی، نگرش، پیش داوری، قابلیت انطباق در جامعه و ترس و پرخاشگری متمرکز است.
از شاخه روانشناسی صنعتی-سازمانی در تحقیقات روانشناختی پیرامون پیشرفت عملکرد کار و انتخاب کارمندان استفاده میکنند.
روانشناسی شخصیتی بر درک و چگونگی رشد شخصیت افراد و الگوهای فکری، رفتاری و ویژگیهایی که سبب منحصر به فرد بودن هر فرد میشود بطور کامل و دقیق تمرکز دارد
هر علمی برای استمرار وجودش باید کاربردهایی داشته باشد علم روانشناسی هم کاربرهایی دارد که اینجا به آن اشاره خواهد شد:
بهبود کارایی، ایجاد انگیزه بیشتر، بهبود مهارتهای مدیریت، تقویت حافظه، بهبود ارتباطات فردی، درک بهتر سایر افراد