یکی از مهم ترین نهاد هایی که در تمامی جوامع وجود دارد خانواده است. این نهاد به عنوان کانونی برای فرزندآوری و رشد فرزندان از اهمیت بالایی برخوردار است و سلامت آن مورد توجه است. اما خانواده نیز با مشکلاتی برخورد می کند که انسجام و سلامت این کانون را برهم می ریزد. به همین دلیل است که متخصصین تحت عنوان متخصصین مشاوره خانواده آموزش دیده اند تا در چنین شرایطی به حل مشکلات بپردازند.
یک خانواده نا سالم تاثیر بسیار مخربی بر روی سلامت تک تک افراد می گذارد به همین علت است پیگیری مشکلات و حل آن ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. بهترین راه برای پیگیری و حل مشکلات خانواده مراجعه به مشاور خانواده است.
🤔 آیا نیاز به مشاور خانواده داریم⁉
مشاور خانواده خانم و آقا به داشتن زندگی سالم خانوادگی کمک می کند. برای کمک گرفتن از یک مشاور خوب، همیشه نیاز به مشکلات بزرگ و حل نشدنی نیست. بلکه یک خانواده معمولی نیز می تواند برای بهبود سلامت روان کلی خانواده به مشاوره مراجعه کند. اگر مردد هستید که خانواده شما نیاز به مشاوره خانوادگی دارد یا خیر، موارد زیر به شما کمک خواهد کرد تا تصمیم بگیرید. در ادامه شرایطی که ممکن است خانواده را دچار چالش هایی کند که به تنهایی قادر به رفع آن ها نباشد، آورده شده است:
◀ قطع ارتباط خانواده:هنگامی که اعضای خانواده با یکدیگر ارتباط موثری ندارند.
◀ احساس تنها بودن در یک خانواده:هنگامی که یکی از اعضای خانواده به ویژه فرزند نوجوان زمان خود را به تنهایی در اتاق سپری می کند یا احساس عدم درک شدن و تنهایی می کند، خانواده به کمک مشاور خانواده نیاز دارد.
◀ اعتیاد: اعتیاد می تواند بنیان یک خانواده را متزلزل کند و به تمام اعضای خانواده آسیب برساند. زمانی که یکی از اعضای خانواده دچار اعتیاد شده است، نیاز به مشاور خانواده برای حفظ سلامت روان دیگر اعضا و کمک به شخص درگیر اعتیاد، ضروری است. این اعتیاد مخرب میتواند از هر نوعی باشد حتی اعتیاد به گوشی و فضای مجازی.
◀ پنهان کاری:هنگامی که رازهایی را به صورت مرتب از اعضای خانواده خود پنهان می کنید یا احساس می کنید یکی از اعضای خانواده اسراری دارد که از خانواده پنهان می کند.
◀ مشکلات جنسی: هنگامی که صمیمیت جسمی و جنسی میان شما و همسرتان کم شده است، یا دیگر صمیمیتی وجود ندارد.
◀ طلاق: هنگامی که زوجین تصمیم به جدایی گرفته اند، به ویژه اگر دارای فرزند هستند، مشاور خانواده در گرفتن تصمیم و پشت سر گذاشتن فرایند طلاق، بسیار موثر است. تحقیقات نشان داده است که علت بسیاری از طلاق ها ، مشکلات ساده و قابل حل بوده است که از طریق صحبت با روانشناس قابل حل است.
مشاور خانواده خانم و آقا در کلینیک روان آرام
شما در کلینیک روان آرام میتوانید به دلخواه از بین 50 مشاور خانواده یک فرد متخصص را انتخاب کنید. کلینیک روان آرام شامل روانشناسان و مشاوران خانواده خانم و آقا می باشد. شما میتوانید با ما تماس بگیرید تا بهترین مشاور را برای شما پیشنهاد دهیم.
کلینیک روان آرام جزو بهترین مراکز مشاوره ایران می باشد که با مشاورانی مجرب به شما عزیزان خدمت رسانی میکند.
آیا مشاوره خانواده موثر است؟
بله! زوجین و خانواده هایی که دچار بحران شده اند و ایده های آن ها در مورد چگونگی حل مسائل مداوم خانواده به پایان رسیده است، می توانند از خدمات مشاوره تخصصی خانواده بهره مند شوند. خدمات مشاوره ای خانواده مانند زوج درمانی، سیستم درمانی خانواده و سایر انواع مربوط به درمان به افراد در شرایط بحرانی کمک می کند تا راه حل های واقعی برای مسائل خانوادگی پیدا کنند.
فواید مشاوره روانشناسی خانواده چیست؟
خانواده درمانی می تواند به شما و خانواده تان کمک کند تا سیستم های داخلی خانواده را بهتر درک کنید و علائم محرک و درگیری را در خانواده تان شناسایی کنید. جلسات مشاوره تخصصی خانواده مکانی عالی برای داشتن یک خط ارتباطی باز است. خانواده درمانی به زوجین و خانواده ها می آموزد که چگونه با استفاده از تکنیک های اصلاح رفتار مانند درمان رفتاری شناختی، تعارضات خانوادگی را حل کنند.
از مشاور خانواده چه انتظاری باید داشته باشیم؟
وقتی یک مشاور خانواده پیدا می کنید، انتظار می رود که بر اساس نیاز شما و خانواده در معرض انواع مختلف درمان قرار بگیرید. مشاور خانواده باید مشکلات و نیازهای شما را تشخیص دهد و با مشورت شما و طبق تشخیص خود، رویکرد درمانی مناسب را پیشنهاد کند.
جلسات مشاوره روانشناسی خانواده چقدر طول می کشد؟
هر جلسه به طور معمول 45 تا 60 دقیقه طول می کشد. درمانگر شما بر اساس نیاز خاص شما یک برنامه منظم را تنظیم می کند. ممکن است خانواده ای دو یا سه بار به مشاوره مراجعه کند یا تا زمانی که اهداف خود را برای بهبود زندگی برآورده نکند، مشاوره را ادامه دهد.
آیا می توانم فرزند خود را به جلسات مشاوره خانواده بیاورم؟
بله! اگر شما برای مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان نیاز به مشاوره تخصصی خانواده دارید یا هدف شما بهبود رابطه میان اعضای خانواده است، کودک خود را به جلسات مشاوره بیاورید. کودکان مشکلات خود را اغلب با پدر و مادر در میان نمی گذارند و مشاوره محیط امنی است که آن ها، آن چه را که احساس می کنند با مشاور مطرح کنند.
رایج ترین مشکلات در یک خانواده چیست؟
برخی از رایج ترین مشکلات در یک خانواده مسائل مالی، مسائل مربوط به کار، شرایط روحی یا جسمی سلامت، مشکلات رابطه، مشکل در محبت و نگرانی های والدین است.
آیا می توان به صورت فردی به مشاوره خانواده مراجعه کرد؟
بله! اگر همسر یا فرزندان شما برای حضور در جلسات مشاوره مشارکت نمی کنند، شما می توانید به صورت فردی از مشاور کمک بگیرید.
4.6/5 - (145 امتیاز)
مشاور خانواده چه کسی است؟
روانشناس مشاور خانواده (MFT) متخصصان بهداشت روان هستند که در روان درمانی و سیستم های خانوادگی آموزش دیده اند و مجوز تشخیص و درمان اختلالات روانی و عاطفی را در چارچوب ازدواج، زوجین و سیستم های خانوادگی دارند.
درمانگران ازدواج و خانواده، اختلالات رواني و عاطفي و همچنین ساير مشكلات بهداشتي و رفتاری را ارزيابي كرده و آن ها را درمان می كنند و طيف وسيعی از مشکلات را در متن نظام خانواده برطرف مي كنند. متخصص مشاور خانواده دارای تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد یا دکترا) در زمینه ازدواج و خانواده درمانی و حداقل دو سال تجربه بالینی است.
متخصص مشاوره خانواده برای چه کاری آموزش دیده است؟
مشاوران ممکن است روش های مختلف و تکنیک های درمانی ترجیحی داشته باشند، اما همه آن ها حداقل در یکی از زمینه های زیر تخصص دارند:
مشکلات رفتاری کودک و نوجوان
افسردگی و اضطراب
مسائل LGBTQ
خشونت خانگی
ناباروری
درگیری های زناشویی
سوء مصرف مواد مخدر
درگیری های شخصی درون زوج ها یا خانواده ها
بیماری غیر منتظره، مرگ یا بیکاری
ایجاد یا حفظ یک رابطه عاشقانه سالم در هر مرحله.
طلاق یا جدایی
مشکلات بهداشت روان
اگر در هر کدام از زمینه های فوق مشکل یا بحرانی دارید می توانید از طریق انجام یک مشاوره مناسب به حل آن بپردازید. علاوه بر آن در تمامی مشکلاتی که در زمینه های که مربوط به خانواده می باشد ، مشاوره می تواند گره گشا باشد. کافی است برای کسب اطلاعات لازم و انجام مشاوره به سایت روان آرام مراجعه کنید.
وظایف مشاور خانواده چیست؟
در نحوه تعامل با افراد را در واحد های یک نفره و واحد خانواده ، مهارت داشته باشد.
به خوبی به ارزیابی و حل مشکلات رابطه بپردازد.
به دقت تشخیص و درمان اختلالات روانشناختی در یک زمینه خانوادگی را انجام دهد.
خانواده ها را برای بحران هایی مانند طلاق یا مرگ راهنمایی کند.
الگوهای رابطه ای یا رفتاری مسئله دار را برجسته کند.
به جایگزین کردن رفتارهای ناکارآمد با گزینه های سالم کمک کند.
یک رویکرد جامع (ذهن و بدن) نسبت به سلامتی روحی و جسمی استفاده کند.
مشاور خانواده برای حل مشکلات خانواده به بهترین نحو ، چندین سال مورد آموزش قرار گرفته اند و در این زمینه تجربه و مهارت کافی را کسب کرده اند.
تحقیقات نشان داده است که مراجعه به مشاوره خانواده توانسته است بسیاری از مشکلات و بحران های خانوادگی را حل کند و این نهاد مهم را از فروپاشی حفظ کند. اگر خانواده شما نیز با مشکلاتی درگیر است تعلل نکنید و از طریق یک مشاور امور خانواده به حل مشکلات خود بپردازید. مرکز روانشناسی روان آرام به ارائه بهترین خدمات مشاوره و روانشناسی در سطح کشور آماده است تا در حل مشکلات به شما کمک کند.
روان آرام، دارای مجوز رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره بوده و توسط سرکار خانم دکتر آزیتا امین الرعایا تاسیس گردیده است.
کادر کلینیک روان آرام را مشاورانی خبره، اساتید دانشگاهی و روان درمانگران به نام تشکیل داده اند.
حوزه فعالیت این کلینیک روانشناسی را میتوان حوزه فعالیتی وسیعی دانست چرا که خدمات ارائه شده در این مرکز مشاوره
مشکلات روان شناختی، روان پزشکی، کودک و نوجوان، بزرگسالان، فردی، زوج درمانی، خانواده و حتی مشاوره های گروهی را نیز پوشش میدهد
بدون شک می توان گفت یکی از مجهزترین و بهترین مرکز مشاوره خانواده در تهران کلینیک تخصصی روان آرام می باشد که با کادری از برترین و با تجربه ترین روانشناسان خانواده تهران، ارائه دهنده خدمات مشاور خانواده خانم و آقا به صورت حضوری و تلفنی در سراسر کشور در تهران است. گروه روان شناسان مجموعه ی روان آرام افتخار دارد که تاکنون توانسته در حل مشکلات کوچک و بزرگ خانوادگی و ارائه راهکار های علمی و عملی مناسب با شرایط هر مشترک ،آنها را تا مرحله ی حل کامل مشکلات همراهی کند.
چرا به مشاور و روانشناس خانواده مراجعه کنیم؟
همانطور که برای کنترل یا تعمیر هر سیستم و مجموعه ای مثل سیستم یک تلویزیون یا یک اتومبیل اجزای آن را از هم جدا نمیکنیم لازم است که برای کمک و حل برخی مشکلات خانوادگی که همه اعضا را درگیر کرده است نیز یک بررسی یکپارچه از آن خانواده به عمل آوریم. روانشناس اعضای خانواده را که با هم زندگی میکنند به عنوان یک سیستم در نظر میگیرد که افکار، رفتار و گفتگو های آنها بر یکدیگر اثر میگذارد.
در مشاوره حضوری خانواده علاوه بر حل مشکلات فردی اعضا، الگو های روابط بین فردی آنها را نیز بررسی و اصلاح می شود تا اعضا پس از درمان، کشمکش های ارتباطی سابق را ادامه ندهند.
روش های مشاوره تخصصی خانواده چیست؟
کسانی که که با دیگر افراد خانواده خود مشکلاتی دارند و سردرگم میشوند و از مشاوره فردی رضایت کامل را به دست نمیآورند. در این صورت باید تک تک اعضا به صورت یک سیستم یکپارچه مورد برسی قرار بگیرند تا مشکل خانواده به بهترین راه حل شود.
در برخی از جلسات به صورت فردی و تک تک به گفتگو و مصاحبه با افراد پرداخته می شود.
برخی از جلسات به صورت گروهی و حضور تمامی افراد خانواده صورت می گیرد.
در مشاوره تخصصی خانواده گاهی آزمون های تستی و مصاحبه های کتبی برای کشف دقیق مشکل گرفته می شود.
برای فرد و مواقع حضور در منزل تمریناتی جهت بهبود مشکل تجویز می شود.
متخصص مشاور خانواده به طور مداوم نحوه ارتباط خانواده را مورد برسی قرار می دهد.
مزایای مراجعه به مشاور خانواده چیست؟
مراجعه به مشاور خانواده حضوری می تواند با اهداف زیر صورت پذیرد و به افراد کمک می کند تا از مزایای آن بهره مند شوند.
بهبود ارتباطات در خانواده
ایجاد عزت نفس
داشتن خانواده ای شادتر
سلامت جسمی و روانی بیشتر
کاهش آمار طلاق
شکاف در ارتباطات، واحد خانواده را مختل می کند، ساختار آن را تغییر می دهد و منجر به فروپاشی تمام خانوار می شود.
رفتار ناخوشایند زمانی رخ می دهد که اعضای خانواده یکدیگر را درک نمی کنند و اینجاست که لزوم مشاوره تخصصی خانواده و پیگیری مشکلات و بحران های خانواده حس می شود. در واقع یک مشاور خانواده ، مفید، مثبت و هدفمند زندگی کردن را به افراد می آموزد و راهکار هایی طلایی را در اختیار آن ها قرار می دهد تا بتوانند مشکلات خود را به سرعت حل و فصل نمایند.
مشاور خانواده چگونه به بهبود روابط خانواده می پردازد؟
1-مرکز مشاوره تخصصی خانواده در تهران به تشخیص و درمان اختلالات روحی، روانی و عاطفی می پردازد: به عنوان مثال افسردگی، اختلال دوقطبی، اضطراب و افسردگی بالینی.انجام مشاور خانواده حضوری اعضای خانواده را تشویق می کند تا احساسات خود را شناسایی کرده و تجربه های خود را اذعان کنند.
2-آموزش به افراد خانواده که چگونه به دقت واکنش خود را در موقعیت های مختلف بهبود بخشند و از مهارت های مقابله ای مثبت بهره مند شوند.. همچنین درست همراه شدن با تغییرات زندگی برای مثال به دنیا آمدن نوزاد، طلاق، پیری، بروز بیماری و… نیز مورد تاکید قرار می گیرد.
3-همچنین آموزش اینکه چطور می توانند تصمیمات مالی، زندگی، شخصی، آموزشی، والدین و تصمیم گیری های عاقلانه و سودمند گرفته و آن ها را اجرایی نمایند نیز در جلسات مشاوره تخصصی خانواده مورد حمایت و پیگیری قرار می گیرد.
مشاور خانواده حضوری و غیرحضوری
اگر چه کلینیک روانشناسی روان آرام ارائه دهنده خدمات مشاوره آنلاین و مشاوره تلفنی نیز هست، اما مشاوره خانواده حضوری نیز مزیت های بسیاری دارد.
از جمله این مزیت ها می توان به تاثیر گذاری بیشتر صحبت های مشاور خانواده در جلسه حضوری اشاره کرد. زمانی که شما و یا خانواده تان با روانشناس رو در رو صحبت می کنید، مصاحبه نگ و شکل دیگری می گیرد که احتمالا تاثیر گذاری آن بیشتر است.
البته در برخی از موارد افراد به دلیل آنکه خجالت می کشند یا نمی توانند رو صحبت کنند به سایر روش های مشاوره رو می آورند که پیشنهاد مناسب تری برای آنان است. فاصله مکانی نیز از دیگر عواملی است که افراد را به سمت راه های دیگر سوق می دهد. امکان انجام انواع مشاوره حضوری و غیر حضوری در روان آرام برای شما میسر شده است. کافی است با ما تماس بگیرید.
با هر شرایطی به شما پیشنهاد می کنیم که برای حل مشکلاتتان از حضور روانشناسان و مشاوران با تجربه و علم در این حوزه که در بهترین مرکز روانشناسی و مشاور خانواده خانم و آقا در تهران حضور دارند بهره بگیرید تا کیفیت زندگی خود را به بهترین نحو افزایش دهید.
بهترین مشاوره خانواده می تواند روابط خانوادگی را بهبود بخشد :
چگونه می توان دریافت که روانشناس و مشاور خانواده می تواند نتیجه بخش باشد؟ در ادامه به برخی از تاثیرات جلسات مرکز مشاوره خانواده اشاره می گردد.
گرد هم آوردن خانواده پس از یک بحران
ایجاد صداقت بین اعضای خانواده
اعتماد به اعضای خانواده
ایجاد یک محیط خانوادگی حامی
کاهش منابع تنش و استرس در خانواده
کمک به اعضای خانواده در بخشش یکدیگر
حل اختلاف برای اعضای خانواده
و… بازگرداندن اعضای خانواده ای که منزوی شده اند .
مشاوره خانواده حضوری مهارت های مورد نیاز برای عملکرد سالم خانواده را از جمله ارتباطات ، حل و فصل تعارض و حل مسئله را افزایش می دهد . بهبود این مهارت ها همچنین باعث افزایش پتانسیل موفقیت در غلبه بر و رفع مشکلات خانوادگی می شود .
جهت بهره گیری از جلسات دکتر مشاوره خانواده ارتباط با متخصصین روانشناسی روان آرام میتوانید از طریق راههای ارتباطی با ما در تماس باشید.
اگر خانواده شما و روابط اعضا با یکدیگر مورد اسیب قرار گرفته است و با مشکلاتی رو به رو شده است ، این مقاله برای شماست. اگر مشکلات خانوادگی به خوبی و به روش درست مورد پیگیری قرار نگیرد ، می تواند خانواده را با جدایی عاطفی و حتی مواردی بدتر دچار کند..
پس بحران های خانوادگی را نادیده نگیرید و در اسرع وقت به حل مشکلات از طریق مشاور خانواده بپردازید. کلینیک روانشناسی روان آرام با ارائه مجرب ترین کادر مشاوره و روانشناسی آمادگی خدمت رسانی به شماست. کافی است با ما تماس بگیرید و از خدمات مشاوره حضوری یا غیر حضوری ما بهره ببرید.
1.4K نظرات
جدیدترین ها
قدیمی هابیشتر رای
Inline Feedbacks
مشاهده همه کامنت ها
sama
2 سال قبل
سلام وقتتون بخیر
من یه خاستگاری دارم که پسرعموی مادرم هست
چند جلسه ای هست باهم صحبت کردیم با اختلاف های ظاهری که بود تقریبا به تفاهم رسیدیم
ایشان در جلسه دوم صحبتمون صادقانه از رابطه گذشتشون برام تعریف کردند و می گفتند دوست ندارند با دروغ زندگی را شروع کنند ایشان در گذشتشون را با کسی آشنا میشند ورابطه داشتند و ناخواسته یک فرزندی به دنیا می یاد که البته به اصرار ایشان که این بچه را سقط کنند ان خانم قبول نمی کنند و بعد بدنیا امدن بچه ان خانم شکایت می کنند و با اختلافاتی که پیش میاد تن به ازدواج نمیدن و برای بچه شناسنامه میگیرند و بچه را خانم حاضر نمیشند به اقا بدند و خودشون حضانت بچه را قبول می کنند و بچه با مادرش زندگی می کنه و این آقا و خانوادش این موضوع را مخفی نگه داشتند و فاش نکردندالان این بچه دوازده سالش هست خود آقا 37 سالشه و هنوز ازدواج نکرده تازه قصد ازدواج داره…ایشان میگند بچه تمایلی به زندگی با ایشان نداره و شاید سالی یکبار هم بچه را نمی بینند
من خودمم 35 سالمه و تابحال ازدواج نکردم و پنج سال قبل برای اولین بار با پسری برای ازدواج آشنا میشم که توی ان رابطه ضربه بدی میخورم و متوجه دروغ ها و خیانت های آن اقا میشم و متاسفانه بخاطر سادگی و دلبستگی اشتباه ازم سواستفاده هم شده بودو بعد از اینکه متوجه شدم ان آقا بهم خیانت می کنه رابطه را کات کردم و دیگه حاضر نشدم هیچ مردی را وارد زندگیم کنم
و توی این چند سال حتی هیچ خاستگاری را راه ندادم بخاطر اینکه نمی تونستم با دروغ زندگی کنم و سخت بود و از گذشتم بگم ترجیح دادم با بهانه های بیخود خاستگارهام را رد کنم و هم از گذشتم رنج میبردم برام سخت بود سی سال خوب زندگی کردن بخاطر یه انتخاب اشتباه و عشق یکطرفه نابود شد (البته این نکته را هم بگم من این تصمیم اشتباه را بعد یه برهه مریضی های سخت خانواده و دچار افسردگی شدن گرفتم و الان این چهار پنج سال خودم تو شوکم بخاطر این اشتباهم که چرا خام آن آقا شدم و چرا سادگی کردم و حتی خودم را بیشتر مقصر میدونم)
شاید شما یا خیلی ها بگن چرا بفکر درمان و غیره نیوفتادی
واقعیتش برای من صداقت مهمترین چیزه و برام واقعا سخته بخوام با دروغ با دل و احساس کسی بازی کنم چون هر کسی میاد خاستگاری من به نیت حجب و حیا و خوب بودنم می یاد چیزی که خدا خودش شاهده توی 30 سال زندگیم واقعا بهش پایبند بودم حتی مغرور بودم
این آقا چون فامیل دور بودند بهانه ای برای رد کردنشون نداشتم
ما سر اکثر شرایط به تفاهم رسیدیدم
سوالم اینه از نظر شما من چیکار کنم حقیقت را به این آقا بگم درست هست؟؟؟ یا اینکه برای حفظ آبرو به ایشون هم جواب رد بدم
چون ایشان هم تاکید به صداقت داشتن دارند
چون من غیر مستقیم اشاره کردم اگر این سرنوشت را طرف مقابلتون داشته باشند چی
ایشون در جواب گفتند بهم صادقانه بگه چون صداقت برام مهمه
ممنون میشم راهنماییم کنید
خیلی نامردی.این همه نوشته لااقل دو خط بهش انگیزه بده .اگر انگیزه اش رو داشت حضوری میرفت پیش مشاور .بگو که زندگی خیلی ساده است .سخت نگیر شرایط بدتری هم بوده که ختم به خیر شده.
به نظر من بهتر قضیه رو بگی ولی لزومی نداره همه قسمت ها رو بگی.
به نظر من اگر از طرف اون رفیق قدیمی درآینده مشکلی برات پیش نمیاد نگو اما اگر احتمال مشکل هست حتما بگو .زنها با مردان فرق دارن انها هرکاری بکنند حق همیشه با انهاست اما زنها نه بایست پاک و شفاف باشند
سلام از نظر من درمان کن و راجع بهش صحبت نکن ، صداقت یعنی در طول زندگی صداقت داسته باشی نه اینکه گذشته رو بخوای بازگو کنی .ایشون هم چون پای بچه در میون بوده به شما گفته .
بخدا با گفتنش نتنها چیزی درست نمیشه که خراب میشه صداقت رو با حماقت اشتباه نگیرید دوستان حتی اگر خیلی لازم بدونن که بگن واقعا دلیلی نداره خیلی با جزیات گفته بشه
سلام بنده۴۵ سال دارم ک دوبار زندگیم از هم پاچیده وپسرم هم تصادف کرده و زن دووم دیه پسرم مسادره کرده حال خوبی ندارم گفتم اگر بگیرد خودم خودشو میکشم چون من دیگر اواره شدم قسبندی کردم تاحالا هم بدهکار نیستم نمیدانم چی کنم شب روز ندارم ممنون اقای دکتر
سلام ببین خواهر گل من اون آقا صداقت نداشته به هزاران دلیل نمیتونسته از شما پنهان کنه چون بلاخره شما متوجه میشدین بدون شک اگر میتونست پنهان کنه به هیچ عنوان به شما نمیگفت .این موضوع اول و به نظر من اینکه شما بخوایید از رابطه گذشتتون بگید اسمش صداقت نیست حماقته اینو تمام کارشناسا و روانشان با قاطعیت میگن چون واقعا خیلی کم پیش میاد که زن یا مردی انقدر انسان و شریف باشه که سالها بعد که به نظرم به سال هم نمیکشه که اون موضوه رو پتک میکنه و به سرتون میکوبه پس جای صداقت و حماقت رو قاطی نکنید
سلام من 7ساله خانه دار هستم و پسر18ماهه دارم به دلیل مشکلات زیادی که از دوران عقد تا کنون با همسرم داشتم در روحیه و ذهن من خبلی تاثیر گذاشته گاهی احساس دیوونکی میکنم احساس میکنم مغزم میخواد منفجر بشه و مشکلی که من دارم نمیتونم گذشته رو رها کنم و این بیشتر ازیتم میکنه پسرم خیلی ازیت میکنه و اصلا تحمل ندارم یسره سرش داد میزنم و واقعا خودم هم کلافه شدم نمیدونم چیکار کنم خودم کامل متوجه هستم که مشکل روحی پیدا کردم از طرفی همسرم هم اصلا درکم نمیکنه خیلی تحقیرم میکنه یسره سرخانوادم ما بحث داریم بسیار ادم پرتوقعی هستش همش سر غذا که این چیه درست کردن و….
و من دیگه نمیدونم باید چیکار کنم کم اوردم
ژیلا
1 ماه قبل
سلام من دهسالپیش ۱۶ساله بودم ازدواجکردماما تویاین۱۰سال هرکاری کردم من و شوهرم تفاهمنداریم۱۰سالهمازم بزرگهالا به مناهمیت نمیده گردش نمیبرهپولجیبیبامنتمیده برای خونه وسایلنمیخره اینزمانقدیمروی موکتزندگی میکنیماصلا مننمیدونمچقدردرآمد دارهمخوامبرم خونهمادرم با دعوا دادزدنسرم ۴ماهیکبار منتا حالاتحملکردم ولی دیگهنمیتونمدو تا هم بچهدارم اینقدر بهکسیدردم را نگفته امافسردگی گرفتمبهنظرتونچهکار کنم
زینب منصوریان
1 ماه قبل
منم خسته شدم چکار کنم🥺
زینب منصوریان
1 ماه قبل
با سلام
مامان بابام خیلی باهم بحث میکنن مامانمم زود باش قهر میکنه البته تا یک روز نیم بابام هم خیلی عصبی و منم موقعی که میبینم اینجورین خیلی ناراحت میشم واااقعا بابام خیلی بش دورغ میگه پنهان کاری خیلی میکنه تاحالا تو مناسب ها نشده براش چیزی بگیره بنظر شما چکار کنم ک مشکلشون حل بشه
زی زی
1 ماه قبل
سلام تقریبا ۶ ماه میشه با پسری آشنا شدم که رابطمون خیلی بالا پایین داشت تو یه کافه بازی آشنا شدیم ۳-۴ ماه اول خیلی خوب بود هرکاری واسم انجام میداد و واقعا دوسم داشت ولی به قول خودش من احساساتم رو نشون نمیدادم و فک میکرد دوسش ندارم و رابطمون کات شد یک هفته بعد دوباره برگشتیم ولی سر یه هفته این دفعه اون کات کرد تا دو ماهی از هم جدا بودیم و متاسفانه تو کافه ای که میرفتیم بازی پشت سرم خیلی حرفای بدی میزدن و کاملا مغزشو شستشو دادن تا شب چهارشنبه سوری تو یه مهمونی که دوباره کنار هم قرار گرفتیم یکی از دوستای مشترکمون باعث آشتی دوباره مون شد خودش میگه قبول داره حرفا دروغه ولی همش میگه چرا باید درمورد تو بزنن و از همه بدتر اینه که دیگه رفتاراش مثل قبل نیست الان دو روزه که اصلا ازش خبر ندارم و نمیتونم بفهمم که چی تو سرش میگذره اصلا میخواد این رابطه رو ادامه بده یا نه؟از طرفی دوسش دارم و از اینکه باز هم از دستش بدم میترسم و از طرفی یه همچین رابطه ای رو نمیتونم تحمل کنم موندم چیکار کنم
Asman
2 ماه قبل
حس میکنم ک شوهرم دوستم نداره وفقط بخاطر بچه هاش با منه
مرتضی منصوری
3 ماه قبل
سلام من پدر و مادرم هر روز خیلی دعوا میکنن چند وقتی هست مادرم بد جور به پدرم شکاک شده البته منم کمی شک کردم چون مشکوک میزنه بعضی وقتا میگه دوست ندارم کسی به گوشیم دست بزنه. من تو عمرم حتی یک بار نشده یه روز تو خونه مون دعوا نشه با اینکه ۱۴ سالمه و بچم دیگه خسته شدم و دیگه نمیدونم چه کار کنم
پرواز
3 ماه قبل
سلام…. وقتتون بخیر…. متولد 79 هستم…. همسرم متولد 63 …. مادرم چون تفاوت سنی خیلی کمی با پدرم داشت …. گفتند با کسی ازدواج کن که پخته و عاقل باشه…. در سن 15 سالگی نامزد کردم …. در سن 16 سالگی ازدواج….. چون اقوام مادرم بودند عامل ازدواج مادرم بودند ….. خیلی سعی کردم برای زندگیم …. همسرم سختی های زیادی تو زندگیش کشیده بود …. از نظر مالی هم طبقه بودیم … ولی خانواده ام از نظر مالی خیلی کمکم می کردند ….. برای زندگیم تلاش کردم …. ولی قبول دارم که کم بچگی نداشتم … و نقص هم داشتم …. تو نامزدی به مشکل خوردیم …. که عاملش خانواده همسرم بودند …. ولی چون برای من مهم نبود…. چشم پوشی می کردم …. تا اونم متوجه شدند برای من مهم نیست…. بی خیال شدند…… من سعی می کردم یه زندگی رمانتیک و عاشقانه و هیجانی و احساسی داشته باشیم ….. ولی همسر من بر عکس….. درسش تموم شده بود …. مجدد شروع کردن درس خوندن …. منم درس مو ادامه دادم …. دانشگاه رفتم …. دانشگاه هم تموم شد …. من به همسرم می گفتم بریم کوه می گفت کمرم درد می کنه ، سرده ، گرمه ….. بریم کافی شاپ….. چی داره کافی شاپ…. خونه خودت قهوه درست کن ….. بریم سینما….. فیلم خوب نداره ….. بریم پینت بال مگه بچه ام ….. بریم اتاق فرار…. خوشم نمیاد….. فقط رستوران می اومد ….. خرید تنها میرم ….. تفریح تنها میرم ….. مهمونی تنها میرم …. همیشه تنهام ….. بی حوصله و تنبله …. فقط سرکار ، درس ، کتاب ، تلویزیون….. تو یه خانواده بی احساس و خشک بزرگ شده ….. به قدری تلاش کردم … زده تو ذوقم…. منم سرد شدم …. دیگه دلم نمی خوادش …. تصمیم دارم جدا بشم …. برام سخته ….. عیب خاصی نداره …. تحصیل کرده اس ، سرکار میره ، خیانت نمی کنه ، بهم علاقه داره ولی بلد نیست چیکار کنه ، اعتیاد نداره ، بی دهن نیست و….. ، ولی هیچ علاقه ای از طرف من نمونده …. وقتی میگم می خوام جدا شم خودش اصلاح می کنه یک ماه ، دو ماه ….. دوباره میشه همون ….. دلم براش می سوزه …. همیشه تنها بوده ….. همیشه مثل یه رفیق برام بوده نه همسر….. انگار همسر بودن بلد نیست…. فقط بدون ترس هر چی می خوام بیان می کنم ….. خسته ام از این همه تلاش…. نمی خوام یه عمر حسرت بخورم ….. منم رفتم سرکار که تایمم پر بشه …. به چشمم نیاد….. ولی بدتر دور شدیم ….. سرد شدیم ….. رابطه جنسی مونم خیلی کمتر شد …. میشه لطفاً راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز؛ توصیه میکنم به مشاور خانواده مراجعه کنید. در طی این جلسات نیازها و انتظارات و توانایی های هر دو طرف و کیفیت رابطه از تمام ابعاد (عاطفی، جنسی، شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی،و…) بررسی میشه و توانایی ها و تلاشهای دو طرف برای ارتقای رابطه ارزیابی میشه و بینش بهتری برای تصمیم گیری هاتون براتون ایجاد میشه.
Sss
3 ماه قبل
دختر ١٧ساله هستم چند وقت بود ب مادرم شك داشتم چند شب پيش مطمعن شدم داره ب پدرم خيانت ميكنه چتاشونو خوندم و رابطه جنسي هم متوجه شدم كه داشته… كه من چندبار ديگه در بچگي خيانت از سمت مادرم ديده بودم ميرفتم بهش ميگفتم و ميزد زيرش الانم مطمعنم برم بهش بگم باهام خيلي دعوا ميكنه ك جرا گوشيشو چك كردم و اينا…
مادر و پدرم ١٠سال باهم دوست بودن با سختي بهم رسيدن يني ٢٧ساله كه الان باهمن پدرم قبلا وصعيت ماليش عالييي بود اما الان ديگه نيست دچاز مشكلات مالي هستيم مادرم شاغله و با صاحب كارش دوست شده كه خيليم پولداره اونحا خوب حقوق ميگيره و پبشرفت كاري خوبي داره
من از ي طرف نميتونم تحمل كنم از ي طرف نميخام زندگيمون رو ب بهبوده خراب شه ولي از دست مامانم خيلي عصباني و شوكه هستم
اخه اينقد اين ب من گيرررر ميده 🙂 خودش وضعش هيلي خراب تره از من
بايد چيكار كنم؟؟
در ضمن از بعضي از قستماي چتش با اون مرتبكه عكس گرفتم
سلام دوست عزیز؛ والدین شما دو انسان بالغی هستند که مسئولیت و عواقب و تصمیم گیری در مورد رابطه شون به عهده خودشونه و با توجه به اینکه تو صحبتاتون گفتید اونها برای رسیدن به هم خیلی تلاش کردند و زندگیتون رو به بهبوده، قطعا برای رابطه شون بیشتر و موثر تر از شما میتونن تلاش کنند. اما این عصبانیت و گوشی چک کردن ها و حتی عکس صفحه گرفتن های شما بیشتر به نظر میرسه به خاطر رفتار مادرتون با خود شماست نه به خاطر رابطه اش با پدرتون! و این کارو در جهت مقابله با رفتارهای کنترلی مادرتون با خودتون انجام میدید. و امیدوارم صرفا این روش رو برای آتو گرفتن و باج خواهی عاطفی و… برای رسیدن به اهداف خودتون قرار ندید. اگه میخواین موثر عمل کنید تلاش کنید رابطه تون رو با مادرتون ترمیم و تقویت کنید. هرچی بتونید رابطه تون رو بطور اصیلی بهبود بدید تعاملات و گفتگوهای سازنده تری بین شما رخ میده که هم به تحکیم روابط خانوادگی تون منجر میشه و هم به رسیدن به اهداف خودتون به روش صحیح تر! البته این کار به کمک مشاور و روانشناس خیلی آسونتره.
سلام وقتتون بخیر
خانمی هستم 40 ساله 21سال پیش با همسرم اشنا واین اشنایی منجر به ازدواج ماشد حاصل ازدواج ما یک پسر 16 ساله هست مازندگی خیلی خوبی داشتیم من وهمسرم شب وروز پا به پای هم کار کردیم وخونه خریدیم وماشین وهمیشه یه سروگردن از کل فامیل بالا بودیم تا 3سال پیش
ما یه خونه داریم که توی اون مسقر هستیم یک خونه هم در شهرستانهای شمال تهران که کل اون را من تسویه سنوات خدمت کاریم حدود 7سال پیش خریدیم خونه ای که در ان هستیم وهمسرم ادعا میکنن که باید به نام ایشون زده بشه با کلی دونگی ونخوردن ونپوشیدن خریدیم و4 سال طول کشید که خودمون بریم برای سکونت برای تعمیرات من مقداری طلا داشتم فروختم وتعمیر کردیم چرا که همسرم میگفت چون خونه به نام توست باید خودت هزینه کنی من قبول کردم ویه مقدار پس انداز داشتم وطلا که فروختم هزینه تعمیرات معادل مبلغ خرید خونه برای ماهزینه شد گفتم شاید دیگه از سر همسرم بیفته که خونه را به نامش بزنم ولی اخلاف از زمانی شروع شد که خونه ها یه دفعه تغییر قیمت پیدا کردند همسرم هرروز به یک بهونه سعی میکرد که به من گوش زد کنه که باید خونه به نام من بشه خدا شاهده من مشکلی با به نام زدن نداشتم ولی همسرم عجوله اگه چیزی داشته باشه یه دفعه میبینی تحت تاثیر دوستاش قرار میگیره وترسم از اینه که به نامش بزنم یه روز بی خونه بشیم تا اینجا تحمل کردم وکلی دعوا وکلجار داشتیم که تو مال من را خوردی وحرم خوری ومن تورا نمی تونم تحمل کنم اصلا اشتباه کردم که باتوازدواج کردم دیگه روز گار خوش ما تموم شد والان سر هر چیزی بهونه میگیره حتی من از طلاها که فروختم براش موتوری که دوست داشت خرید من همیشه میگم خونمون ولی اون هرچی به نامش هست میگه مال خودمه واخرین بحثی که شد گفت من تورا نمیخوام (همیشه اینو به من میگه)هر سری من پاپیش گذاشتم ومنت کشیدم ولی واقعا دیگه توان ندارم هر سری هم که بامن دعواش میشه دوسه روز نمیاد یا میاد حرف نمیزنه بعد که باهاش حرف میزنم میگه توحق نداری ازمن بپرسی من چیکار میکنم یا نمیکنم 2 روز پیش هم دعوامون شد وبه من گفت که میره و 2 ماه دیگه برمیگرده تا پسرمو ببره ولی من بهش زنگ زدم حالشو پرسیدم باید اینم بگم که خیلی مردخوبی هست اگر این گیراش نباشه
خواهش میکنم راهنمایی کنید که چیکار کنم میترسم به نامش بزنم منو دیگه خونه راه نده هرچند الان شرایطم بهتر از این نیست
mahia
4 ماه قبل
سلام من همش مشکل دارم با خانوادم هم اونا از من خسته شدن هم من از اونا تا الان هیچ کاری انجام ندادم ک مخلاف میل اونا باشه میخام برم سرکار نمیزارن خیلی زود عصبی میشم دلم میخاد ی مدت ازشون دور باشم واقعا نمیدونم چیکار کنم
معصومه
4 ماه قبل
سلام منو همسرم مشکل داریم من بهش اعتماد ندارم مشکل هم از قرص ترامادول که ادعا میکرد برا دوستش شروع شد سیگار میکشید مخفی میکرد بعدش خیانت و رفیقاش همین عدم اعتماد باعث شده حتی تو حیاط هم میره بهش اعتماد نکنم لطفا کمک
سلام دوست عزیز؛ اگه ایشون همه مواردی که نام بردید رو مرتکب شدند و براتون محرز شده، خب شرایط اعتماد وجود نداره. به چه چیزی میخواین اعتماد کنید؟ مگه اینکه ایشون پذیرفته باشند که اشتباه کردند و دیگه نخوان به روال سابق پیش برن. اونوقت باید به این بپردازید که میتونید اعتماد کنید یا خیر.
زینب
4 ماه قبل
سلام وقت بخیر من الان نزدیک به 3 ساله خیلی پرخاشگر شدم وسرهر چیز کوچیکی زود جوش میارم و عصبانی میشم و دختر 5 ساله دارم خب اون کوچیکه معلومه خیلی باید شیطونی کنه ولی هرکاری انجام میده من سرش داد میزنم اونم گریه میکنه و خیلی خیلی اضطراب داره و ناخوناشو میخوره اصن نمیتونم کنترل کنم خشممو.
الهه
4 ماه قبل
سلام خسته نباشید من دو سال با نامزدم رفیق بودم با هم دست میدادیم و همه کار میکردیم ولی رابطه نداشتیم نامزدم ( پسر عمومه ) و همه خانواده ها میدونستن ما با همیم کاملا سنتی بوده
الان پنج ماهه عقد کردیم نامزدیم ازم رابطه جنسی میخواد ( واژن ) از ی طرف تو ی خانواده مذهبی و قدیمی هستیم و مادر شوهرم کاملا قدیمیه نمیدونم چیکار کنم به خاطر زندگیم نامزدم میگه اصلن غصه شب عروسی نخور من اصلن ولت نمیکنم و تا آخر پات هستم شب عروسی هم خودم خون میدم ک هیچ کس نفهمه
الان چیکار کنم باهاش رابطه برقرار کنم ؟
سلام
رابطه مستقیم واژینال بعد از عقد هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ شرعی مانعی نداره ولی متأسفانه به دلیل عرف و فرهنگ هر خانواده این قضیه چالش برانگیز شده برای زوجین
مهم ترین نکته در این مواقع میزان اعتماد شما و شناخت شما نسبت به نامزدتون هست که تصمیم برای رابطه واژینال رو برای شما معلوم میکنه…
اگر میدونید که مرد قابل اعتمادیه و خودتون هم میل دارید مانعی نداره ولی در غیر این صورت سعی کنید قانعش کنید و شرایطتون رو متذکر بشین
zahra
4 ماه قبل
سلام وقت بخیر من و همسرم تازه ازدواج کردیم همسرم خیلی اصرار دارن زودتر بچه دار بشیم و من دلم بچه نمیخاد فعلا میگم زوده خیلی دعوا میکنیم سر این قضیه نمیدونم چیکار کنم میشه راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز؛ کنار یک مشاور میتونید بدون قضاوت و سوگیری دلایل خواستن ایشون و نخواستن خودتون رو منطقی بررسی کنید. مطمئن باشید به توافق یا راه حل های مشترک خواهید رسید.
زهرا
4 ماه قبل
سلام خسته نباشید مشکل منو همسرم سر درس خوندن من هست نمیزاره برم دانشگاه حتی اجازه نمیده پدرم کمک کنه دیگه بریدم والا من از اول بهش گفته بودم که من دری میخونم ولی الان زده زیر قولش چیکار کنم شما بگین
محسن
4 ماه قبل
سلام زنم به صورت تلفنی به من خیانت کرده چجوری ببخشمش بعد چهارده سال زندگی
مهسا
5 ماه قبل
سلام.ی پسر ۱۸ساله دارم زندگی تقریباسختی داشتیم ولی برای اچن کم نزاشتیم چندسالی با پدرش مشکل داشتیم میخاستیم جدا بشیم.پدرش اعتیاد داشت.خدا رو شکر الان همه چی حل شد و داریم زندگی میکنیم ولی تو این چند سال پسرم شبا دیر میومد خونه و اصلا حرف گوش کن نبودولی پرخاشگر اصلا نیست.ولی رفتار اجتماعی اصلا نداره یعنی فراموش کرده.دوستای خوبی نداره هر جور باهاش صحبت میکنیم درست نمیشه و بیشتر شبها ک میاد خونه مشروب خورده و خیلی آروم هم باهاش صحبت میکنیم ولی هی میگه شما چکار ب من دارید.تمام زندگیش شدن دوستاش ترا خدا کمکم کنید میترسم از دستم بره.هر راهی پیشنهاد میدیم ک دوستاش رو عوض کنه ب هیچ وجه قبول نمیکنه.حتی دانشگام میگه نمیرم اگرم بخاید فقط بخاطر شما ناراحت نشید میرم.کارای دیگش میگیم نکن گوش نمیکنه
محیا
5 ماه قبل
سلام وقت بخیر
من تقریبا 5ساله با نامزدم دوست بودم..الان یه 9ماهی میشه عقد کردیم..پدر نامزدم بیماربودند و یک سال پیش فوت شدند..پدر و مادرشان از هم طلاق گرفته بودند..نامزدم با پدرش زندگی میکردند..یه خواهر و برادر دارند که خواهرشون ازدواج کرده..به خاطر بیماری بابا دوسال اومدن خونه پدرشون اونجا زندگی کردن و ازشون نگه داری کردن..خواهرشون با شوهرش مشکل داره…الان خواهرشون با دخترش دوتایی با نامزد من تو خونه پدریشون زندگی میکنند..و نامزد من داره اداره میکنه همه چیو انگار همسرشه…و من از این اتفاق اصلا راضی نیستم به نظرتون چیکارکنم؟
سلام دوست عزیز؛ احتمالا بعداز پنج سال قدمت آشنایی، به یک شناخت نسبتا بالایی از ساختار و کیفیت روابط خانوادگی ،مشکلات زندگی، شخصیت، توانایی چگونگی حل مساله، خواسته ها، اولویت ها و توانمندی ها و…و…در مورد همدیگه دست پیدا کرده بودید که تصمیم به عقد و ازدواج گرفتید. پس با توجه به همون اطلاعات این موضوع رو در شرایطی مناسب؛ کاملا روشن و بدون تنش و سوگیری، بطور کاملا محترمانه و منطقی با نامزدتون مطرح کنید و در غالب بیان احساس و نیاز خودتون، تلاش کنید گفتگویی سازنده و موثر داشته باشید.
حمیده سادات
5 ماه قبل
سلام و خسته نباشید حالم خیلی بده نمدونستم با چ کسی مشورت کنم یکدفعه ب ذهنم خطور کرد ک آنلاین شرکت کنم… من یک زندگی نافرجام داشتم و الان یکساله ازدواج مجدد داشتم.. و 6ماهه باردارم… همسر مهربان و خوبی دارم 19سال تفاوت سنی داریم و ایشون هم جدا شده بودند و سه فرزند دارن ک هرسه ازدواج کردند… با خانم سابقشون مشکلات زیادی داشتند و گاهی اثراتش دامن من رو هم میگیره تو این یکسال خیلی تلاش کردم ک خودم رو بهش ثابت کنم خودشونم متوجه شدند و بارها گفتند ک از من راضی هستند و واقعا عاشقانه همدیگر رو دوست داریم… ولی گاهی یکهو قاطی میکنه و ب هر بهانه ای از من دوری میکنه… ب طوری ک احساس میکنم دوست نداره حتی خونه باشم چ برسه ب این ک نگاهم کنه… فقط نمدونم اون همه شور و اشتیاق و عشق یکهو کجا میره… مثلا نمونه ش یکی همین شب فوتبال ایران و آمریکا من از صبح درد پا و زانو داشتم ب طوری ک طاقت نداشتم بهونه کرده ک تو یکسره ناله میکنی… من نمدونم ک یعنی وقتی درد دارم چ باید بکنم ب همسرم نگم ب کی بگم؟ الان دوروزه ک خونم تو شیشه ست اگه باردار نبودم مرگ رو ترجیه میدادم ولی ب خاطر فرزندی ک اولین فرزندم هم هست اونم بعد سالها بدبختی بخت اول… فکر میکردم ک دیگه از من خوشبخت تر نخواهد بود این واقعا وقتی ب حال خودش هست صدق میکنه… ولی گمونم همسرم دوشخصیتی هستن چون کاملا میشن یک آدم متفاوت از قبل… من همه جوره مهربان و با گذشت و بی توقع هستم.. نسبت ب خانواده خودم و الانم همسرم و تا حالا هراتفاقی افتاده من نه بحث کردم نه دعوا نمیخوام ک کار ب اونجا ها بکشه چون عاشقانه دوستش دارم گاهی کنارمه ولی اونقد دلم براش تنگ میشه ک نفسم تنگ میشه… لطفا راهنمایی کنین و بهم بگین چ راهی رو باید برم و چ رفتاری باید داشته باشم تا خودشون پی ب کارشون ببرن و سعی در اصلاح خودشون داشته باشن… چون مطلقا تو هرزندگی هم خوشی هست هم ناخوشی.. هم سلامتی هست هم بیماری (اما همسر من فقط دنبال سلامتی و چیزای خوب و خوش و پرفکته و هر گونه پارازیدی کافیه ک اون رو تبدیل ب یک آدم بی رحم و بی عاطفه کنه) ولی من هر لحظه و هر ثانیه عاشقشم و نمیخوام حسمون لطمه ببینه ایشون هم حسش همینه ولی میدونم تحت کنترل خودش نیست گاهی میره تو مسیر دیگه ای و میشه یک ادم متفاوت.. من مانده ام ک چ کنم با هرکسی هم مشورت کنم همه فقط رازمو فاش میکنن و راه غلط جلو گام میزارن… واقعا بی صلاح و بی دفاعم لطفا کمکم کنین
غلامپور
6 ماه قبل
سلام من یک پسر ۸ا ساله دارم خیلی اذیتم مکنه و خیلی با رفیقاش میگرده و اصلان حرف من و پدرش گوش نمیده چکار کنم لطفا ن راهنمایی کنید
الناز
6 ماه قبل
سلام من النازم کلاس هفتم ، مامانم هر روز میزنم ، اصلا به من اهمیتی نمیده ، سر هر دلیل منو میزنه ، هر روز کمرم صورتم درد میکنن ، من به دوستای خودم حسودی میکنم که مامانشون خیلی خوبن اجازه میدن موهوشانو رنگ کنن ، یا اصلا نمیزننش
سلام وقتتون بخیر
من یه خاستگاری دارم که پسرعموی مادرم هست
چند جلسه ای هست باهم صحبت کردیم با اختلاف های ظاهری که بود تقریبا به تفاهم رسیدیم
ایشان در جلسه دوم صحبتمون صادقانه از رابطه گذشتشون برام تعریف کردند و می گفتند دوست ندارند با دروغ زندگی را شروع کنند ایشان در گذشتشون را با کسی آشنا میشند ورابطه داشتند و ناخواسته یک فرزندی به دنیا می یاد که البته به اصرار ایشان که این بچه را سقط کنند ان خانم قبول نمی کنند و بعد بدنیا امدن بچه ان خانم شکایت می کنند و با اختلافاتی که پیش میاد تن به ازدواج نمیدن و برای بچه شناسنامه میگیرند و بچه را خانم حاضر نمیشند به اقا بدند و خودشون حضانت بچه را قبول می کنند و بچه با مادرش زندگی می کنه و این آقا و خانوادش این موضوع را مخفی نگه داشتند و فاش نکردندالان این بچه دوازده سالش هست خود آقا 37 سالشه و هنوز ازدواج نکرده تازه قصد ازدواج داره…ایشان میگند بچه تمایلی به زندگی با ایشان نداره و شاید سالی یکبار هم بچه را نمی بینند
من خودمم 35 سالمه و تابحال ازدواج نکردم و پنج سال قبل برای اولین بار با پسری برای ازدواج آشنا میشم که توی ان رابطه ضربه بدی میخورم و متوجه دروغ ها و خیانت های آن اقا میشم و متاسفانه بخاطر سادگی و دلبستگی اشتباه ازم سواستفاده هم شده بودو بعد از اینکه متوجه شدم ان آقا بهم خیانت می کنه رابطه را کات کردم و دیگه حاضر نشدم هیچ مردی را وارد زندگیم کنم
و توی این چند سال حتی هیچ خاستگاری را راه ندادم بخاطر اینکه نمی تونستم با دروغ زندگی کنم و سخت بود و از گذشتم بگم ترجیح دادم با بهانه های بیخود خاستگارهام را رد کنم و هم از گذشتم رنج میبردم برام سخت بود سی سال خوب زندگی کردن بخاطر یه انتخاب اشتباه و عشق یکطرفه نابود شد (البته این نکته را هم بگم من این تصمیم اشتباه را بعد یه برهه مریضی های سخت خانواده و دچار افسردگی شدن گرفتم و الان این چهار پنج سال خودم تو شوکم بخاطر این اشتباهم که چرا خام آن آقا شدم و چرا سادگی کردم و حتی خودم را بیشتر مقصر میدونم)
شاید شما یا خیلی ها بگن چرا بفکر درمان و غیره نیوفتادی
واقعیتش برای من صداقت مهمترین چیزه و برام واقعا سخته بخوام با دروغ با دل و احساس کسی بازی کنم چون هر کسی میاد خاستگاری من به نیت حجب و حیا و خوب بودنم می یاد چیزی که خدا خودش شاهده توی 30 سال زندگیم واقعا بهش پایبند بودم حتی مغرور بودم
این آقا چون فامیل دور بودند بهانه ای برای رد کردنشون نداشتم
ما سر اکثر شرایط به تفاهم رسیدیدم
سوالم اینه از نظر شما من چیکار کنم حقیقت را به این آقا بگم درست هست؟؟؟ یا اینکه برای حفظ آبرو به ایشون هم جواب رد بدم
چون ایشان هم تاکید به صداقت داشتن دارند
چون من غیر مستقیم اشاره کردم اگر این سرنوشت را طرف مقابلتون داشته باشند چی
ایشون در جواب گفتند بهم صادقانه بگه چون صداقت برام مهمه
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام دوست عزیز بهتره قبل از ازدواج به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید
خیلی نامردی.این همه نوشته لااقل دو خط بهش انگیزه بده .اگر انگیزه اش رو داشت حضوری میرفت پیش مشاور .بگو که زندگی خیلی ساده است .سخت نگیر شرایط بدتری هم بوده که ختم به خیر شده.
به نظر من بهتر قضیه رو بگی ولی لزومی نداره همه قسمت ها رو بگی.
دوست خوبم نظر شما رو تایید میکنم تا انگیزه ای برای دوستمون بشه.
به نظر من اگر از طرف اون رفیق قدیمی درآینده مشکلی برات پیش نمیاد نگو اما اگر احتمال مشکل هست حتما بگو .زنها با مردان فرق دارن انها هرکاری بکنند حق همیشه با انهاست اما زنها نه بایست پاک و شفاف باشند
سلام از نظر من درمان کن و راجع بهش صحبت نکن ، صداقت یعنی در طول زندگی صداقت داسته باشی نه اینکه گذشته رو بخوای بازگو کنی .ایشون هم چون پای بچه در میون بوده به شما گفته .
دقیقا همینطوره
بله بگوخودتوراحت کن دوست داشت میمونه نداشتم میره
سلام من رها هستم من چند سال پیش من من
بخدا با گفتنش نتنها چیزی درست نمیشه که خراب میشه صداقت رو با حماقت اشتباه نگیرید دوستان حتی اگر خیلی لازم بدونن که بگن واقعا دلیلی نداره خیلی با جزیات گفته بشه
سلام بنده۴۵ سال دارم ک دوبار زندگیم از هم پاچیده وپسرم هم تصادف کرده و زن دووم دیه پسرم مسادره کرده حال خوبی ندارم گفتم اگر بگیرد خودم خودشو میکشم چون من دیگر اواره شدم قسبندی کردم تاحالا هم بدهکار نیستم نمیدانم چی کنم شب روز ندارم ممنون اقای دکتر
سلام ببین خواهر گل من اون آقا صداقت نداشته به هزاران دلیل نمیتونسته از شما پنهان کنه چون بلاخره شما متوجه میشدین بدون شک اگر میتونست پنهان کنه به هیچ عنوان به شما نمیگفت .این موضوع اول و به نظر من اینکه شما بخوایید از رابطه گذشتتون بگید اسمش صداقت نیست حماقته اینو تمام کارشناسا و روانشان با قاطعیت میگن چون واقعا خیلی کم پیش میاد که زن یا مردی انقدر انسان و شریف باشه که سالها بعد که به نظرم به سال هم نمیکشه که اون موضوه رو پتک میکنه و به سرتون میکوبه پس جای صداقت و حماقت رو قاطی نکنید
اصلااصلااصلاحقیقت بهش نگو من این کارکردم یک سال نیم فقط توهین شنیدم صداقت واس مرداس
از زندگیم خسته شدم همش دعوا و بحث و ناراحتیه،شوهرم همش دنبال بهانه و دعواس
ی پسر ۳ ساله ام دارم طفلک بین این زندگی داره داغون میشه
مشکل جنسی دارم من و میل جنسی به پسر و ترنس خیلی بیشتراز زن هستش و میخوام این مشکلم حل بشه چیکار باید بکنم
سلام دوست عزیز؛ به سکس تراپیست مراجعه کنید.
سلام من 7ساله خانه دار هستم و پسر18ماهه دارم به دلیل مشکلات زیادی که از دوران عقد تا کنون با همسرم داشتم در روحیه و ذهن من خبلی تاثیر گذاشته گاهی احساس دیوونکی میکنم احساس میکنم مغزم میخواد منفجر بشه و مشکلی که من دارم نمیتونم گذشته رو رها کنم و این بیشتر ازیتم میکنه پسرم خیلی ازیت میکنه و اصلا تحمل ندارم یسره سرش داد میزنم و واقعا خودم هم کلافه شدم نمیدونم چیکار کنم خودم کامل متوجه هستم که مشکل روحی پیدا کردم از طرفی همسرم هم اصلا درکم نمیکنه خیلی تحقیرم میکنه یسره سرخانوادم ما بحث داریم بسیار ادم پرتوقعی هستش همش سر غذا که این چیه درست کردن و….
و من دیگه نمیدونم باید چیکار کنم کم اوردم
سلام من دهسالپیش ۱۶ساله بودم ازدواجکردماما تویاین۱۰سال هرکاری کردم من و شوهرم تفاهمنداریم۱۰سالهمازم بزرگهالا به مناهمیت نمیده گردش نمیبرهپولجیبیبامنتمیده برای خونه وسایلنمیخره اینزمانقدیمروی موکتزندگی میکنیماصلا مننمیدونمچقدردرآمد دارهمخوامبرم خونهمادرم با دعوا دادزدنسرم ۴ماهیکبار منتا حالاتحملکردم ولی دیگهنمیتونمدو تا هم بچهدارم اینقدر بهکسیدردم را نگفته امافسردگی گرفتمبهنظرتونچهکار کنم
منم خسته شدم چکار کنم🥺
با سلام
مامان بابام خیلی باهم بحث میکنن مامانمم زود باش قهر میکنه البته تا یک روز نیم بابام هم خیلی عصبی و منم موقعی که میبینم اینجورین خیلی ناراحت میشم واااقعا بابام خیلی بش دورغ میگه پنهان کاری خیلی میکنه تاحالا تو مناسب ها نشده براش چیزی بگیره بنظر شما چکار کنم ک مشکلشون حل بشه
سلام تقریبا ۶ ماه میشه با پسری آشنا شدم که رابطمون خیلی بالا پایین داشت تو یه کافه بازی آشنا شدیم ۳-۴ ماه اول خیلی خوب بود هرکاری واسم انجام میداد و واقعا دوسم داشت ولی به قول خودش من احساساتم رو نشون نمیدادم و فک میکرد دوسش ندارم و رابطمون کات شد یک هفته بعد دوباره برگشتیم ولی سر یه هفته این دفعه اون کات کرد تا دو ماهی از هم جدا بودیم و متاسفانه تو کافه ای که میرفتیم بازی پشت سرم خیلی حرفای بدی میزدن و کاملا مغزشو شستشو دادن تا شب چهارشنبه سوری تو یه مهمونی که دوباره کنار هم قرار گرفتیم یکی از دوستای مشترکمون باعث آشتی دوباره مون شد خودش میگه قبول داره حرفا دروغه ولی همش میگه چرا باید درمورد تو بزنن و از همه بدتر اینه که دیگه رفتاراش مثل قبل نیست الان دو روزه که اصلا ازش خبر ندارم و نمیتونم بفهمم که چی تو سرش میگذره اصلا میخواد این رابطه رو ادامه بده یا نه؟از طرفی دوسش دارم و از اینکه باز هم از دستش بدم میترسم و از طرفی یه همچین رابطه ای رو نمیتونم تحمل کنم موندم چیکار کنم
حس میکنم ک شوهرم دوستم نداره وفقط بخاطر بچه هاش با منه
سلام من پدر و مادرم هر روز خیلی دعوا میکنن چند وقتی هست مادرم بد جور به پدرم شکاک شده البته منم کمی شک کردم چون مشکوک میزنه بعضی وقتا میگه دوست ندارم کسی به گوشیم دست بزنه. من تو عمرم حتی یک بار نشده یه روز تو خونه مون دعوا نشه با اینکه ۱۴ سالمه و بچم دیگه خسته شدم و دیگه نمیدونم چه کار کنم
سلام…. وقتتون بخیر…. متولد 79 هستم…. همسرم متولد 63 …. مادرم چون تفاوت سنی خیلی کمی با پدرم داشت …. گفتند با کسی ازدواج کن که پخته و عاقل باشه…. در سن 15 سالگی نامزد کردم …. در سن 16 سالگی ازدواج….. چون اقوام مادرم بودند عامل ازدواج مادرم بودند ….. خیلی سعی کردم برای زندگیم …. همسرم سختی های زیادی تو زندگیش کشیده بود …. از نظر مالی هم طبقه بودیم … ولی خانواده ام از نظر مالی خیلی کمکم می کردند ….. برای زندگیم تلاش کردم …. ولی قبول دارم که کم بچگی نداشتم … و نقص هم داشتم …. تو نامزدی به مشکل خوردیم …. که عاملش خانواده همسرم بودند …. ولی چون برای من مهم نبود…. چشم پوشی می کردم …. تا اونم متوجه شدند برای من مهم نیست…. بی خیال شدند…… من سعی می کردم یه زندگی رمانتیک و عاشقانه و هیجانی و احساسی داشته باشیم ….. ولی همسر من بر عکس….. درسش تموم شده بود …. مجدد شروع کردن درس خوندن …. منم درس مو ادامه دادم …. دانشگاه رفتم …. دانشگاه هم تموم شد …. من به همسرم می گفتم بریم کوه می گفت کمرم درد می کنه ، سرده ، گرمه ….. بریم کافی شاپ….. چی داره کافی شاپ…. خونه خودت قهوه درست کن ….. بریم سینما….. فیلم خوب نداره ….. بریم پینت بال مگه بچه ام ….. بریم اتاق فرار…. خوشم نمیاد….. فقط رستوران می اومد ….. خرید تنها میرم ….. تفریح تنها میرم ….. مهمونی تنها میرم …. همیشه تنهام ….. بی حوصله و تنبله …. فقط سرکار ، درس ، کتاب ، تلویزیون….. تو یه خانواده بی احساس و خشک بزرگ شده ….. به قدری تلاش کردم … زده تو ذوقم…. منم سرد شدم …. دیگه دلم نمی خوادش …. تصمیم دارم جدا بشم …. برام سخته ….. عیب خاصی نداره …. تحصیل کرده اس ، سرکار میره ، خیانت نمی کنه ، بهم علاقه داره ولی بلد نیست چیکار کنه ، اعتیاد نداره ، بی دهن نیست و….. ، ولی هیچ علاقه ای از طرف من نمونده …. وقتی میگم می خوام جدا شم خودش اصلاح می کنه یک ماه ، دو ماه ….. دوباره میشه همون ….. دلم براش می سوزه …. همیشه تنها بوده ….. همیشه مثل یه رفیق برام بوده نه همسر….. انگار همسر بودن بلد نیست…. فقط بدون ترس هر چی می خوام بیان می کنم ….. خسته ام از این همه تلاش…. نمی خوام یه عمر حسرت بخورم ….. منم رفتم سرکار که تایمم پر بشه …. به چشمم نیاد….. ولی بدتر دور شدیم ….. سرد شدیم ….. رابطه جنسی مونم خیلی کمتر شد …. میشه لطفاً راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز؛ توصیه میکنم به مشاور خانواده مراجعه کنید. در طی این جلسات نیازها و انتظارات و توانایی های هر دو طرف و کیفیت رابطه از تمام ابعاد (عاطفی، جنسی، شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی،و…) بررسی میشه و توانایی ها و تلاشهای دو طرف برای ارتقای رابطه ارزیابی میشه و بینش بهتری برای تصمیم گیری هاتون براتون ایجاد میشه.
دختر ١٧ساله هستم چند وقت بود ب مادرم شك داشتم چند شب پيش مطمعن شدم داره ب پدرم خيانت ميكنه چتاشونو خوندم و رابطه جنسي هم متوجه شدم كه داشته… كه من چندبار ديگه در بچگي خيانت از سمت مادرم ديده بودم ميرفتم بهش ميگفتم و ميزد زيرش الانم مطمعنم برم بهش بگم باهام خيلي دعوا ميكنه ك جرا گوشيشو چك كردم و اينا…
مادر و پدرم ١٠سال باهم دوست بودن با سختي بهم رسيدن يني ٢٧ساله كه الان باهمن پدرم قبلا وصعيت ماليش عالييي بود اما الان ديگه نيست دچاز مشكلات مالي هستيم مادرم شاغله و با صاحب كارش دوست شده كه خيليم پولداره اونحا خوب حقوق ميگيره و پبشرفت كاري خوبي داره
من از ي طرف نميتونم تحمل كنم از ي طرف نميخام زندگيمون رو ب بهبوده خراب شه ولي از دست مامانم خيلي عصباني و شوكه هستم
اخه اينقد اين ب من گيرررر ميده 🙂 خودش وضعش هيلي خراب تره از من
بايد چيكار كنم؟؟
در ضمن از بعضي از قستماي چتش با اون مرتبكه عكس گرفتم
سلام دوست عزیز؛ والدین شما دو انسان بالغی هستند که مسئولیت و عواقب و تصمیم گیری در مورد رابطه شون به عهده خودشونه و با توجه به اینکه تو صحبتاتون گفتید اونها برای رسیدن به هم خیلی تلاش کردند و زندگیتون رو به بهبوده، قطعا برای رابطه شون بیشتر و موثر تر از شما میتونن تلاش کنند. اما این عصبانیت و گوشی چک کردن ها و حتی عکس صفحه گرفتن های شما بیشتر به نظر میرسه به خاطر رفتار مادرتون با خود شماست نه به خاطر رابطه اش با پدرتون! و این کارو در جهت مقابله با رفتارهای کنترلی مادرتون با خودتون انجام میدید. و امیدوارم صرفا این روش رو برای آتو گرفتن و باج خواهی عاطفی و… برای رسیدن به اهداف خودتون قرار ندید. اگه میخواین موثر عمل کنید تلاش کنید رابطه تون رو با مادرتون ترمیم و تقویت کنید. هرچی بتونید رابطه تون رو بطور اصیلی بهبود بدید تعاملات و گفتگوهای سازنده تری بین شما رخ میده که هم به تحکیم روابط خانوادگی تون منجر میشه و هم به رسیدن به اهداف خودتون به روش صحیح تر! البته این کار به کمک مشاور و روانشناس خیلی آسونتره.
سلام وقتتون بخیر
خانمی ۲۲ ساله ک یکماهی عروسی کردم دیشب شاهد خیانت شدم دارم روانی میشم چیکار کنم کمکم کنید
سلام وقتتون بخیر
خانمی هستم 40 ساله 21سال پیش با همسرم اشنا واین اشنایی منجر به ازدواج ماشد حاصل ازدواج ما یک پسر 16 ساله هست مازندگی خیلی خوبی داشتیم من وهمسرم شب وروز پا به پای هم کار کردیم وخونه خریدیم وماشین وهمیشه یه سروگردن از کل فامیل بالا بودیم تا 3سال پیش
ما یه خونه داریم که توی اون مسقر هستیم یک خونه هم در شهرستانهای شمال تهران که کل اون را من تسویه سنوات خدمت کاریم حدود 7سال پیش خریدیم خونه ای که در ان هستیم وهمسرم ادعا میکنن که باید به نام ایشون زده بشه با کلی دونگی ونخوردن ونپوشیدن خریدیم و4 سال طول کشید که خودمون بریم برای سکونت برای تعمیرات من مقداری طلا داشتم فروختم وتعمیر کردیم چرا که همسرم میگفت چون خونه به نام توست باید خودت هزینه کنی من قبول کردم ویه مقدار پس انداز داشتم وطلا که فروختم هزینه تعمیرات معادل مبلغ خرید خونه برای ماهزینه شد گفتم شاید دیگه از سر همسرم بیفته که خونه را به نامش بزنم ولی اخلاف از زمانی شروع شد که خونه ها یه دفعه تغییر قیمت پیدا کردند همسرم هرروز به یک بهونه سعی میکرد که به من گوش زد کنه که باید خونه به نام من بشه خدا شاهده من مشکلی با به نام زدن نداشتم ولی همسرم عجوله اگه چیزی داشته باشه یه دفعه میبینی تحت تاثیر دوستاش قرار میگیره وترسم از اینه که به نامش بزنم یه روز بی خونه بشیم تا اینجا تحمل کردم وکلی دعوا وکلجار داشتیم که تو مال من را خوردی وحرم خوری ومن تورا نمی تونم تحمل کنم اصلا اشتباه کردم که باتوازدواج کردم دیگه روز گار خوش ما تموم شد والان سر هر چیزی بهونه میگیره حتی من از طلاها که فروختم براش موتوری که دوست داشت خرید من همیشه میگم خونمون ولی اون هرچی به نامش هست میگه مال خودمه واخرین بحثی که شد گفت من تورا نمیخوام (همیشه اینو به من میگه)هر سری من پاپیش گذاشتم ومنت کشیدم ولی واقعا دیگه توان ندارم هر سری هم که بامن دعواش میشه دوسه روز نمیاد یا میاد حرف نمیزنه بعد که باهاش حرف میزنم میگه توحق نداری ازمن بپرسی من چیکار میکنم یا نمیکنم 2 روز پیش هم دعوامون شد وبه من گفت که میره و 2 ماه دیگه برمیگرده تا پسرمو ببره ولی من بهش زنگ زدم حالشو پرسیدم باید اینم بگم که خیلی مردخوبی هست اگر این گیراش نباشه
خواهش میکنم راهنمایی کنید که چیکار کنم میترسم به نامش بزنم منو دیگه خونه راه نده هرچند الان شرایطم بهتر از این نیست
سلام من همش مشکل دارم با خانوادم هم اونا از من خسته شدن هم من از اونا تا الان هیچ کاری انجام ندادم ک مخلاف میل اونا باشه میخام برم سرکار نمیزارن خیلی زود عصبی میشم دلم میخاد ی مدت ازشون دور باشم واقعا نمیدونم چیکار کنم
سلام منو همسرم مشکل داریم من بهش اعتماد ندارم مشکل هم از قرص ترامادول که ادعا میکرد برا دوستش شروع شد سیگار میکشید مخفی میکرد بعدش خیانت و رفیقاش همین عدم اعتماد باعث شده حتی تو حیاط هم میره بهش اعتماد نکنم لطفا کمک
سلام دوست عزیز؛ اگه ایشون همه مواردی که نام بردید رو مرتکب شدند و براتون محرز شده، خب شرایط اعتماد وجود نداره. به چه چیزی میخواین اعتماد کنید؟ مگه اینکه ایشون پذیرفته باشند که اشتباه کردند و دیگه نخوان به روال سابق پیش برن. اونوقت باید به این بپردازید که میتونید اعتماد کنید یا خیر.
سلام وقت بخیر من الان نزدیک به 3 ساله خیلی پرخاشگر شدم وسرهر چیز کوچیکی زود جوش میارم و عصبانی میشم و دختر 5 ساله دارم خب اون کوچیکه معلومه خیلی باید شیطونی کنه ولی هرکاری انجام میده من سرش داد میزنم اونم گریه میکنه و خیلی خیلی اضطراب داره و ناخوناشو میخوره اصن نمیتونم کنترل کنم خشممو.
سلام خسته نباشید من دو سال با نامزدم رفیق بودم با هم دست میدادیم و همه کار میکردیم ولی رابطه نداشتیم نامزدم ( پسر عمومه ) و همه خانواده ها میدونستن ما با همیم کاملا سنتی بوده
الان پنج ماهه عقد کردیم نامزدیم ازم رابطه جنسی میخواد ( واژن ) از ی طرف تو ی خانواده مذهبی و قدیمی هستیم و مادر شوهرم کاملا قدیمیه نمیدونم چیکار کنم به خاطر زندگیم نامزدم میگه اصلن غصه شب عروسی نخور من اصلن ولت نمیکنم و تا آخر پات هستم شب عروسی هم خودم خون میدم ک هیچ کس نفهمه
الان چیکار کنم باهاش رابطه برقرار کنم ؟
سلام
رابطه مستقیم واژینال بعد از عقد هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ شرعی مانعی نداره ولی متأسفانه به دلیل عرف و فرهنگ هر خانواده این قضیه چالش برانگیز شده برای زوجین
مهم ترین نکته در این مواقع میزان اعتماد شما و شناخت شما نسبت به نامزدتون هست که تصمیم برای رابطه واژینال رو برای شما معلوم میکنه…
اگر میدونید که مرد قابل اعتمادیه و خودتون هم میل دارید مانعی نداره ولی در غیر این صورت سعی کنید قانعش کنید و شرایطتون رو متذکر بشین
سلام وقت بخیر من و همسرم تازه ازدواج کردیم همسرم خیلی اصرار دارن زودتر بچه دار بشیم و من دلم بچه نمیخاد فعلا میگم زوده خیلی دعوا میکنیم سر این قضیه نمیدونم چیکار کنم میشه راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز؛ کنار یک مشاور میتونید بدون قضاوت و سوگیری دلایل خواستن ایشون و نخواستن خودتون رو منطقی بررسی کنید. مطمئن باشید به توافق یا راه حل های مشترک خواهید رسید.
سلام خسته نباشید مشکل منو همسرم سر درس خوندن من هست نمیزاره برم دانشگاه حتی اجازه نمیده پدرم کمک کنه دیگه بریدم والا من از اول بهش گفته بودم که من دری میخونم ولی الان زده زیر قولش چیکار کنم شما بگین
سلام زنم به صورت تلفنی به من خیانت کرده چجوری ببخشمش بعد چهارده سال زندگی
سلام.ی پسر ۱۸ساله دارم زندگی تقریباسختی داشتیم ولی برای اچن کم نزاشتیم چندسالی با پدرش مشکل داشتیم میخاستیم جدا بشیم.پدرش اعتیاد داشت.خدا رو شکر الان همه چی حل شد و داریم زندگی میکنیم ولی تو این چند سال پسرم شبا دیر میومد خونه و اصلا حرف گوش کن نبودولی پرخاشگر اصلا نیست.ولی رفتار اجتماعی اصلا نداره یعنی فراموش کرده.دوستای خوبی نداره هر جور باهاش صحبت میکنیم درست نمیشه و بیشتر شبها ک میاد خونه مشروب خورده و خیلی آروم هم باهاش صحبت میکنیم ولی هی میگه شما چکار ب من دارید.تمام زندگیش شدن دوستاش ترا خدا کمکم کنید میترسم از دستم بره.هر راهی پیشنهاد میدیم ک دوستاش رو عوض کنه ب هیچ وجه قبول نمیکنه.حتی دانشگام میگه نمیرم اگرم بخاید فقط بخاطر شما ناراحت نشید میرم.کارای دیگش میگیم نکن گوش نمیکنه
سلام وقت بخیر
من تقریبا 5ساله با نامزدم دوست بودم..الان یه 9ماهی میشه عقد کردیم..پدر نامزدم بیماربودند و یک سال پیش فوت شدند..پدر و مادرشان از هم طلاق گرفته بودند..نامزدم با پدرش زندگی میکردند..یه خواهر و برادر دارند که خواهرشون ازدواج کرده..به خاطر بیماری بابا دوسال اومدن خونه پدرشون اونجا زندگی کردن و ازشون نگه داری کردن..خواهرشون با شوهرش مشکل داره…الان خواهرشون با دخترش دوتایی با نامزد من تو خونه پدریشون زندگی میکنند..و نامزد من داره اداره میکنه همه چیو انگار همسرشه…و من از این اتفاق اصلا راضی نیستم به نظرتون چیکارکنم؟
سلام دوست عزیز؛ احتمالا بعداز پنج سال قدمت آشنایی، به یک شناخت نسبتا بالایی از ساختار و کیفیت روابط خانوادگی ،مشکلات زندگی، شخصیت، توانایی چگونگی حل مساله، خواسته ها، اولویت ها و توانمندی ها و…و…در مورد همدیگه دست پیدا کرده بودید که تصمیم به عقد و ازدواج گرفتید. پس با توجه به همون اطلاعات این موضوع رو در شرایطی مناسب؛ کاملا روشن و بدون تنش و سوگیری، بطور کاملا محترمانه و منطقی با نامزدتون مطرح کنید و در غالب بیان احساس و نیاز خودتون، تلاش کنید گفتگویی سازنده و موثر داشته باشید.
سلام و خسته نباشید حالم خیلی بده نمدونستم با چ کسی مشورت کنم یکدفعه ب ذهنم خطور کرد ک آنلاین شرکت کنم… من یک زندگی نافرجام داشتم و الان یکساله ازدواج مجدد داشتم.. و 6ماهه باردارم… همسر مهربان و خوبی دارم 19سال تفاوت سنی داریم و ایشون هم جدا شده بودند و سه فرزند دارن ک هرسه ازدواج کردند… با خانم سابقشون مشکلات زیادی داشتند و گاهی اثراتش دامن من رو هم میگیره تو این یکسال خیلی تلاش کردم ک خودم رو بهش ثابت کنم خودشونم متوجه شدند و بارها گفتند ک از من راضی هستند و واقعا عاشقانه همدیگر رو دوست داریم… ولی گاهی یکهو قاطی میکنه و ب هر بهانه ای از من دوری میکنه… ب طوری ک احساس میکنم دوست نداره حتی خونه باشم چ برسه ب این ک نگاهم کنه… فقط نمدونم اون همه شور و اشتیاق و عشق یکهو کجا میره… مثلا نمونه ش یکی همین شب فوتبال ایران و آمریکا من از صبح درد پا و زانو داشتم ب طوری ک طاقت نداشتم بهونه کرده ک تو یکسره ناله میکنی… من نمدونم ک یعنی وقتی درد دارم چ باید بکنم ب همسرم نگم ب کی بگم؟ الان دوروزه ک خونم تو شیشه ست اگه باردار نبودم مرگ رو ترجیه میدادم ولی ب خاطر فرزندی ک اولین فرزندم هم هست اونم بعد سالها بدبختی بخت اول… فکر میکردم ک دیگه از من خوشبخت تر نخواهد بود این واقعا وقتی ب حال خودش هست صدق میکنه… ولی گمونم همسرم دوشخصیتی هستن چون کاملا میشن یک آدم متفاوت از قبل… من همه جوره مهربان و با گذشت و بی توقع هستم.. نسبت ب خانواده خودم و الانم همسرم و تا حالا هراتفاقی افتاده من نه بحث کردم نه دعوا نمیخوام ک کار ب اونجا ها بکشه چون عاشقانه دوستش دارم گاهی کنارمه ولی اونقد دلم براش تنگ میشه ک نفسم تنگ میشه… لطفا راهنمایی کنین و بهم بگین چ راهی رو باید برم و چ رفتاری باید داشته باشم تا خودشون پی ب کارشون ببرن و سعی در اصلاح خودشون داشته باشن… چون مطلقا تو هرزندگی هم خوشی هست هم ناخوشی.. هم سلامتی هست هم بیماری (اما همسر من فقط دنبال سلامتی و چیزای خوب و خوش و پرفکته و هر گونه پارازیدی کافیه ک اون رو تبدیل ب یک آدم بی رحم و بی عاطفه کنه) ولی من هر لحظه و هر ثانیه عاشقشم و نمیخوام حسمون لطمه ببینه ایشون هم حسش همینه ولی میدونم تحت کنترل خودش نیست گاهی میره تو مسیر دیگه ای و میشه یک ادم متفاوت.. من مانده ام ک چ کنم با هرکسی هم مشورت کنم همه فقط رازمو فاش میکنن و راه غلط جلو گام میزارن… واقعا بی صلاح و بی دفاعم لطفا کمکم کنین
سلام من یک پسر ۸ا ساله دارم خیلی اذیتم مکنه و خیلی با رفیقاش میگرده و اصلان حرف من و پدرش گوش نمیده چکار کنم لطفا ن راهنمایی کنید
سلام من النازم کلاس هفتم ، مامانم هر روز میزنم ، اصلا به من اهمیتی نمیده ، سر هر دلیل منو میزنه ، هر روز کمرم صورتم درد میکنن ، من به دوستای خودم حسودی میکنم که مامانشون خیلی خوبن اجازه میدن موهوشانو رنگ کنن ، یا اصلا نمیزننش