انسان ها ممکن است در طول زندگی خود به مشکلات بسیار زیادی برخورد بکنند. این مشکلات ممکن است جسمی یا روحی باشد و می تواند تمامی جنبه های زندگی انسان را تحت الشعاع قرار بدهد. مشکلات چه جسمی باشند و چه روحی باید کنترل و درمان بشنود و همانطور که پزشک به درمان مشکلات جسمی می پردازد ، مشاوره فردی نیز به درمان مشکلات روحی و روانی می پردازد. در مشاوره فردی روح و روان انسان مورد ارزیابی قرار می گیرد و از بهترین طریق توسط مشاور حل می شود.
انسان ها در طول زندگی خود همواره مسیر پر پیچ و خمی را می بایست طی کنند و این مشخصه بارز زندگی است که هر فرد از بدو تولد تا لحظه مرگ همواره با چالش های مختلفی روبرو می شود . عبور موفق از این چالش ها نیاز به ابزارهای کمکی به خصوصی دارد که می توان به قابلیت ها و توانایی های خود فرد اشاره کرد . شناخت و تقویت توانایی های فردی در شخص می تواند به موفقیت پشت سر گذاشتن این چالش ها کمک شایانی بکند . بهترین دکتر مشاوره فردی می تواند به افراد این امکان را بدهد تا با تقویت قابلیت ها و استعدادهای فردی خود با قدرت به مصاف چالش های زندگی بروند .
دلایل متداولی برای مراجعه مشاوره فردی وجود دارد، که برخی از آن ها عبارتند از:
در روانشناسی به راهنمایی گرفتن و استفاده از توصیه ها و تجربه های یک فرد متخصص در زمینه یا زمینه های تخصص وی مشاوره می گویند . از این رو مشاوره فردی یا مشاوره شخصی را می توان به صورت زیر تعریف کرد :
به مجموعه توصیه ها و راهنمایی های یک متخصص در زمینه علم روان شناسی که منجر به افزایش اعتماد به نفس و بهبودی قابلیت های فردی اشخاص می شود ، مشاوره فردی می گویند .
در مشاوره فردی و شخصی ، دکتر مشاوره فردی خوب پس از آگاهی و مطلع شدن از خصوصیات و مشکلاتی که فرد با آن دسته و پنجه نرم می کند ، راهکارهایی پیشنهاد می دهد تا به وسیله آن فرد بتواند با اعتماد به نفس به خود و توانایی های خود به مصاف مشکلات پیش رویش برود و در نتیجه بتواند راندمان حل مشکلات و چالش های پیش رویش را افزایش دهد .
تعداد جلسات مشاوره فردی بستگی به شدت مشکل دارد. این مشکلات می توانند هرگونه مشکلات عاطفی مانند افسردگی، اضطراب، آزار و اذیت، غم، ضربه، عزت نفس پایین، احساس گناه، مشکلات بین فردی، واکنش های استرس و مشکلات زندگی باشد. هدف از مشاوره این است که چنین مشکلات عاطفی را برطرف سازد و افراد دید واضحی از خودشان داشته باشند. روند و زمان درمان وابسته به پیشرفت مراجع و نظر مشاور است.
طول دوره درمان شما بستگی به شرایط و نیازهای منحصر به فرد شما دارد. همچنین به نوع درمانی که انتخاب می کنید نیز بستگی دارد.
بخاطر داشته باشید که به محض شروع جلسات، مسائل و زوایای جدیدی بوجود می آیند که شما از وجود آن مطلع نبوده اید و ممکن است روند و زمان درمان را تحت تاثیر قرار دهند.
زمان جلسات در مرکز مشاوره ما، ۴۵ و ۶۰ دقیقه به انتخاب خود شماست.
روند مشاوره شما کاملا محرمانه است، به این معنی که ما نمی توانیم هیچ اطلاعاتی در مورد شما منتشر کنیم. مگر در شرایط خاص قانونی. اگر در مورد محرمانه بودن جلسات، نگرانی یا سوالی دارید، لطفاً آنها را با مشاور خود نیز در میان بگذارید.
ممکن است شما برای مشکلی خاص یا چالشی که به صورت مقطعی رخ داده است، به صحبت کردن و مشورت با یک مشاور نیاز داشته باشید. مشاوره کوتاه مدت به صورت میانگین ۴ تا ۶ جلسه می باشد.
گفتگو با دوستان یک راه عالی برای دریافت حمایت است، اما مساوی صحبت با یک مشاور نیست. مشاوران متخصصانی هستند که با آموزش های تخصصی در زمینه کمک به افرادی که در زندگی خود با مشکل روبرو هستند، کمک می کنند.
همچنین، بعضی اوقات مردم نگران این هستند که اگر با دوستانشان در مورد مشکلاتشان صحبت کنند، قضاوت شوند یا اسرارشان فاش شود. در حالی که مشاور صحبت های شما را بدون هیچ قضاوتی گوش می کند.
بسیاری از مشاوران و روان درمانگران جلسات هفتگی را ارائه می دهند. با این حال، این بسته به نوع درمان و نیازهای شخصی شما متفاوت است.
از نظر اصولی، روانپزشک یک پزشک ثبت شده است که می تواند بیماری روانی را تشخیص دهد و دارو تجویز کند. روانشناسان و روان درمانگران، گفتار درمانی را ارائه می دهند و دارو تجویز نمی کنند.
اگر واقعاً احساس می کنید باید به کسی توصیه کنید که به مشاوره فردی مراجعه کند، این کار را در لحظه ای آرام و خصوصی انجام دهید. مهم این است که شما نگرانی های خود را بدون قضاوت بیان کنید. سپس آنها را رها کنید تا خودشان تصمیم بگیرند.
روان درمانگر کسی است که به افراد کمک می کند مشکلات عاطفی، ذهنی، رفتاری یا رابطه ای خود را که باعث ناراحتی یا عدم آزادی در زندگی می شود، بهبود بخشند و آنها را حل کنند. یک مشاور خدمات پشتیبانی، خدمات مشاوره ای و یا خدمات توان بخشی را در محیط های مختلف جامعه ارائه می دهد. وظایف آنها بسته به محل کار و تخصص خاصی که برای کار انتخاب می کنند، متفاوت است. یک مشاور ممکن است با انواع موقعیت ها شامل اعتیاد، آسیب ها، معلولیت، مشاوره شغلی، مشاوره تحصیلی، مسائل بهداشت روان، مشکلات خانوادگی و نیازهای شغلی روبرو شود و بر اساس نیاز های فرد مشاوره فردی ارائه می دهد.
مرکز مشاوره و روانشناسی
روان آرام، دارای مجوز رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره بوده و توسط سرکار خانم دکتر آزیتا امین الرعایا تاسیس گردیده است. کادر کلینیک روان آرام را مشاورانی خبره، اساتید دانشگاهی و روان درمانگران به نام تشکیل داده اند. حوزه فعالیت این کلینیک روانشناسی را میتوان حوزه فعالیتی وسیعی دانست چرا که خدمات ارائه شده در این مرکز مشاوره مشکلات روان شناختی، روان پزشکی، کودک و نوجوان، بزرگسالان، فردی، زوج درمانی، خانواده و حتی مشاوره های گروهی را نیز پوشش میدهدمشاوره فردی به دلایل مختلفی از جمله افزایش خودآگاهی فرد، تشویق به کاوش در خود، شناسایی مرزها، افزایش مهارت های ارتباطی و بهبود استفاده از مهارت های مقابله ای سالم، مفید است. این مزایا منجر به تغییر رفتار در فرد می شود که اغلب علائم مشکلات سلامت روان را کاهش می دهد.
در طول فرایند مشاوره فردی، فرد و مشاور در مورد موضوعاتی که باید به آنها پرداخته شود، بحث می کنند. مشاوران غالباً افراد را به تأمل و تعمق در تجارب خود ترغیب می کنند.
مشاوره بفردی ه افراد این امکان را می دهد تا خودآگاهی بیشتری پیدا کنند. من کیستم؟ اعتقادات و ارزشهای من چیست؟ چه چیزی زندگی را برای من معنی دار می کند؟ اینها همه سوالاتی است که مشاوره در ذهن یک فرد قرار می دهد.
بسیاری از افراد برای مسائل مربوط به روابط و مهارت های اجتماعی خود به مشاوره می پردازند. بیشتر اوقات، مسائل از عدم وجود مرزها ناشی می شوند. مرزها محدودیت های جسمی و عاطفی است که به تمایز خواسته ها، نیازها و ترجیحات یک فرد از دیگری کمک می کند. مهمترین جنبه تعیین مرزها تشخیص مکان مورد نیاز شماست.
مشاوره فردی علاوه بر شناسایی مرزها، مهارت های ارتباطی مانند مهارت های ابراز وجود، هوش هیجانی، همدلی، گوش دادن فعال، اعتماد به نفس و احترام را نیز بهبود می بخشد .
از همه مهمتر، افراد مهارت های مقابله ای ارزشمندی را در طول مراحل مشاوره کسب می کنند. به عنوان مثال، مشاوران در طول جلسه بر روی تکنیک های ذهن آگاهی تمرکز می کنند که در کاهش علائم اضطراب موثر است.
مشاوره توانایی فردی را در شناسایی عوامل محرک و افکار ناسالم مربوط به اضطراب و افسردگی افزایش می دهد.
بسیاری از ما در مرحله ای از زندگی تجربه های دشواری داشته ایم که ممکن است بر عزت نفس ما یا توانایی ایجاد روابط معنادار تأثیر بگذارد. برای برخی، این وقایع مانع توانایی آنها در ادامه زندگی معمولی خود می شود. و این زمانی است که مشاوره می تواند کمک کند.
برای درک بهتر این موضوع به مثال زیر توجه کنید :
فرض کنید فردی که شخصیت منزوی و گوشه گیری دارد و نمی تواند حق و حقوق خود را از جامعه بگیرد . به طور مثال در صف نانوایی نمی تواند حق خود را بگیرد و به راحتی نوبتش پایه مال می شود . در اداره ها نمی تواند به درستی مشکلات خودش را با مسئول مربوطه در میان بگذارد و چه بسا به ناچار مجبور است غرامت پرداخت کند و یا در محله خود با زورگویی همسایه های خود نمی تواند مقابله ای کند و مجبور است از حق خود بگذرد . چنین فردی می تواند با مراجعه به دکتر مشاوره فردی و استفاده از مشاوره فردی به دنبال راهکار مناسبی برای حل این مشکل خود باشد . در زیر به چگونگی این راهکارها و نحوه تاثیر آن ها اشاره خواهیم کرد . توجه شما را به ادامه مطلب جلب می کنم .
همان طور که می دانید متخصص در هر زمینه ای می تواند به کمک دانش و تجربه خود راهکار مناسب و خوبی برای حل اختلالات در آن زمینه ارائه دهد .بنابراین دکتر مشاوره فردی به دنبال ارائه راهکارهایی است که استعدادهای بالقوه افراد را شکوفا کند تا فرد بتواند با اتکا به توانایی ها و قابلیت های خودش به حل و فصل چالش های خویش بپردازد . بدیهی است با عمل کردن به این راهکارها فرد می تواند توانایی های خویش را بهتر بشناسد و به اعتماد به نفس قابل قبولی دست یابد و در نهایت با قدرت به حل کردن چالش های زندگی خود برود . برای درک بهتر موضوع مثال بالا را شرح می دهیم .
در مثالی که در بالا ذکر شد شخص مورد نظر به دکتر مشاوره فردی مراجعه نموده است . روان شناس پس از شنیدن مسائل و مشکلاتی که شخص با آن روبرو است از دانش و تجربه خود استفاده می کند و راهکار خوب و منطقی که برای حل این مشکل می باشد انتخاب می کند . سپس با راهنمایی شخص و اشاره کردن روش هایی که می تواند به افزایش اعتماد به نفس فرد کمک کند به او این امکان را بدهد تا بتواند نسبت به گرفتن حق و حقوق خود پیش قدم باشد .
اکنون فرد با تکرار و تمرین روش های بهبود اعتماد به نفس و توانایی ها و قابلیت های فردی خویش به خود این جرات را می دهد تا 1_ در صف نانوایی بتواند حق خود را بگیرد 2- وقتی برای انجام کار اداری به یک اداره مراجعه کرده است با اعتماد به نفس مشکل و مسئله ای که برایش پیش آمده است برای مسئول مربوطه شرح می دهد و تا رسیدن به راهکار مناسب پافشاری می کند و به آسانی از حق و حقوق خود نمی گذرد 3_ وقتی همسایه ای در محله شان زورگویی کرد با قدرت از حق خود دفاع می کند و به راحتی از حق و حقوق خود نمی گذرد و همه این ها ناشی از مراجعه به مشاوره فردی است.
همان طور که در مثال بالا دیدید دکتر مشاوره فردی به کمک مهارت ها و تجربه خودش فرد را نسبت به قابلیت های خودش آگاه می سازد و چنان اعتماد به نفسی به او می دهد که پتانسیلش را دارد و افرادی که از کمبود اعتماد به نفس توانایی ها و قابلیت هایشان زایل شده است را کمک می کند تا بتوانند خودشان را پیدا کنند و از توانایی هایشان بهره ببرند . به مثال جالب زیر توجه کنید که می تواند چاشنی مطالبی باشد که گفته شد .
شاید افراد عادی فردی را که از استعداد قابل قبولی برخوردار است اما به دلیل کمبود اعتماد به نفس نمی تواند آن را شکوفا کند را نتوانند به درستی تشخیص دهند . دکتر مشاوره فردی در مشاوره فردی به افراد کمک می کند تا به اعتماد به نفس مناسبی دست یابند و در نهایت بتوانند استعدادها و توانایی های خود را شکوفا کنند . اکنون وقت آن رسیده است که شما را با یک مرکز مشاوره آشنا کنم که بتوانید از مشاوران و متخصصان این مرکز برای حل مسائل و مشکلات خود استفاده کنید .
کلینیک روان شناسی روان آرام با بهره گیری از بهترین مشاوران آماده ارائه انواع خدمات مشاوره به شما عزیزان می باشد . شما می توانید مسائل و مشکلات خود را با متخصصان مرکز در میان بگذارید و از راهنمایی ها و توصیه های آن ها بهره لازم را ببرید .
سلام
این موضوعی که میخوام مطرح کنم خیلی برام سخته و از داشتن همچین تفکری احساس بدی دارم.
متاسفانه یه طرز فکری چند ماه هست که باعث شده دیگه آدم پرتلاشی نباشم و این فکر دچار تردیدم کرده انگار با هیچ چیز نمیتونم خودمو قانع کنم و باید ساعت ها براش وقت بذارم و فکر کنم و به هیچ نتیجه ای نمیرسم.نمیدونم این وسواس فکریه یا نه.
از قبل چون نتونستم در کنکور کارشناسی نتیجه دلخواهم رو بدست بیارم، دچار وسواس فکری بودم و یک کلمه دائم در ذهنم تکرار میشد و تا یه مدت دیگه قادر نبودم موقع صحبت ارتباط چشمی با بقیه داشته باشم و دچار ترس شدید میشدم و فکر کنم از اون موقع به اون دلایل باعث شده رو مسئله هوش حساس بشم.
حالا این فکری که ساعت ها باهاش کلنجار میرم اینه که هر آدمی فقط در بین تمام موضوعات فقط باید چیزی رو بدونه که با یکبار خوندن یاد میگیره و استعداد خیلی زیادی در اون حیطه داره اگر مثلا من در فیزیک خیلی هوش خوبی دارم، نباید موضوع دیگر مثلا درس دیگری رو که به تلاش بیشتری نیاز دارم و استعداد و هوش کمتری در آن دارم بخونم چون حق آدمی که در اون حیطه هوش زیادی داره رو ضایع کردم. هرکس باید فقط دنبال چیزی باشه که بیشترین هوش رو در اون داره.و باعث میشه مطمئن نباشم که شیمی رو بخونم یا نه. بنظر شما وسواس فکریه؟چرا بجای اینکه بگیم انسان قدرت تفکر داده وباید درمورد همه چیز اطلاعات داشته باشه نمیگیم هر کس باید فقط در مورد حیطه ای که بیشترین استعداد رو داره پیگیری کنه؟و هر موضوع فقط مختص اون شخص و اون هوش هست
سلام وقتتون بخیر.من چندوقتی درمحیط کارم تنش زیادی بامدیرم دارم که واقعا آرامشم رو صلب کرده نمیدونم چیکارکننم .به کارم ارامه بدم یا اون کار رو ترک کنم.درضمن حدود ۱۴ سال سابقه کاری دارم
سلام خسته نباشید من با یه دختری دوست هستم ب مدت ۹ ماه
خیلی دوسش داشتم خیلی خیلی واقعا میمردم براش چند روزه احساس میکنم دیگه دوسش ندارم و این منو اذیت میکنه چون من دوس دارن که همیشه دوسش داشته باشم اون خیلی منو دوس داره منم دوسش دارم نمیتونم هیچوقت دلشو بشکنم
ولی نمیدونم چرا چن وقته دلشوره و استرس دارم ک چرا عشقم بهش کمتر شده نمیدونم چیکار کنم دوس دارم مثل قبل دوسش داشته باشم
سلام . من ۱۵ سالمه، به زودی ۱۶ ساله میشم. حس میکنم نسبت به خیلی چیزها وسواس فکری دارم، دوست ندارم کسی ببینه و نظر بده درمورد کاری که انجام میدم. اطرافیان من واقعا مهربون و با حوصله رفتار میکنن( علیرغم رفتارهای تکانشی روزانه بر اثر خستگی) اما من هرچقدر سعی میکنم نمیتونم اونطور که شایستهاست بهشون اعتماد داشته باشم، باهاشون کنار بیام و خوب رفتار کنم. به هر طرف نگاه میکنم یه چشم میبینم و با اینکه تو روستا زندگی میکنم از شلوغی متنفرم. حتی وقتی تنهام حس میکنم کسی منو میبینه و جرعت انجام دادن حرکاتی که دوست دارم رو ندارم؛ مگر اینکه برم جایی خیلی کوچیک مثل کمد و مثلا آهنگ موردعلاقمو گوش بدم.
خب اینا اصلا منطقی نیستن؛ تا حالا سلیقهام تو کتابایی که میخونم و آهنگایی که گوش میدم زیاد مسخره نشده یا خیلی قضاوت نشدم تاحالا، البته پیش اومده اما من کلا با کسی اینارو درمیون نمیزارم که بخواد قضاوت بشه.
شاید اینا کاملا طبیعی و نرمال باشن ولی من واقعا از وضعیتم خسته شدم حتی فکرایی که به ذهنم میرسه رو مدام سعی میکنم پنهان کنم حتی تو ذهن خودم که کسی نمیبینه.. مدام حس میکنم بقیه میتونن ذهنمو بخونن جرعت فکر کردن و یه جورایی تنفر و غیبت کردن تو ذهنمم ندارم. لطفا یه راهکار بهم بدید، خیلی متشکرم.
سلام دوست عزیز؛ به روانشناس فردی و روانپزشک مراجعه کنید.
سلام
خواهرم ۲سال ازم بزرگتره و ۵ماه که نامزد کرده ‘ تو خانواده هم جوری هست که دخترعمو همسن خودم و کوچکتر از من ازدواج کردن و من در جمع های خانوادگی دیگه سرحال و خوشحال نیستم و همه فهمیدن که ناراحتم و ترحم میکنن
احساس سرخوردگی میکنم
تنها شدم
و هیچ چیز برام خوشحال کننده نیست
سلام نگار هستم ٤٠ سالمه اما به لحاظ ظاهري خيلي كمتر مياد بهم همه ميگن زير ٣٠
تا ٥ ماه پيش با هيچ پسري رابطه جنسي نداشتم حتي دست دادن تا اينكه ٩ ماه پيش همكلاسيم كه ١٤ سال ازم كوچيكتره به من پيشنهاد دوستي داد و من تا سه ماه قبول نميكردم و ايشون قهر كرد تو اولين جلسه كلاس بهش پيام دادم و گفتم نميخوام ناراحت باشه و بدونه كه من قصد بي احترامي نداشتم پيام دادن من باعث شد اون دوباره بخواد دوست شيم و متاسفانه من هيچى نگفتم و دوستي ما شكل گرفت و صيغه محرميت خونديم عليرغم ميل باطني م اما هر دو نميخواستيم وجدانمون ناراحت باشه و احساس گناه نكنيم
با اين حال بعد هر بار رابطه و حتي حين رابطه من حالم بد بود و حس گناه و سو استفاده از اعتماد خانواده به شدت اذيتم ميكرد
متاسفانه پرده من آسيب ديده و تقريبا از بين رفته
اونم ناراحته و كار من شده گريه
دو شبه كه اصلا آرامش و خواب ندارم تمام روزم با افكار پريشون و استرس زياد ميگذره
من سعي ميكنم جوري رفتار نكنم اون ناراحت شه و دارم به خودم ظلم ميكنم اما ميخوام كه حتما اين رابطه رو تموم كنم
خواستم با يكي حرف بزنم سبك شم و اگه كمك كنين براي حل اين فشار ممنون ميشم
سلام ۱۸ سالمه پسرم
من از معلم کلاس زبانم خوشم اومده بعد ۱ یا ۲ سال هم از من بزرگتره ،بعد من مثل بقیه هول هم نیستم بگم هر کی می بینم خوشم می یاد کلا اصلا دنبال این کارا هم نیستم اگر هم برم جوری که اگه بشه همه چی خوب بشه واسه ازدواج وگر نه واسه دوست شدن رل زدن این حرفا
دلیل اینکه خوشم اومده هم اینه که تو کلاس صحبت هایی که میشه و همه صحبت می کنن شناخت از هم داریم و اخلاقش هم تا حدودی می دونن و اینکه هر وقت تو کلاس صحبت اینا می کنیم همیشه طرف منو می گیره و ازم تعریف می کنه
بعضی وقت ها هم تو کلاس فقط به من زول می زنند
می خواستم بدونم چجوری می تونم بهش بگم دوسش دارم و بخوام باهاش وارد رابطه بشم
سلام امید وارم که حالتون خوب باشه
من حقیقتش از شخصی خوشم میاد ولی نمیدونم حسم واقعیه یا فقط یک هوس در سن بچگی چون سنم خیلی کمه و خب همیشه وقتی دیدم اطرافیانم تو این سن کم رل زدن همیشه تو دلم مسخرشون کردم و گفتم با خودم که اینا فکر میکنن هم رو دوست دارن درصورتی که میخوان بگن فقط ما رل داریم و باحالیم و اخرش فقط کات میکنن شکست عشقی میبینن و روحیشون اسیب میبینه یا اینکه خانوادشون متوجه میشن و اعتماد خانوادشونو از دست میدند الانم همین طرز فکر رو دارم چون واقعا از نظرم رل زدن تو سن کم به جایی خطم نمیشه و بیخودیه فقط ادما اسیب میبینند ولی یکی هست که حدود شش ماه است ازم خوشش میاد راجبش تحقیق کردم واقعا پسر خوبیه و خانواده خوبی هم داره و اختلاف سنیش با خودم 1 سال هست و از همه بهتر برعکس اطرافیانش سمت مواد مخدر و سیگار نمیره ولی من خیلی گیج شدم خیلی دوسش دارم ولی میترسم اگر وارد رابطه بشم یا خانوادم خبر دار بشن و اعتمادشون ازم از بین بره و نتونم دیگر تنهایی بیرون برم با دوستام یا اینکه حسم ازش از بین بره یا اسمم بد در بره واقعا به کمک میاز دارم اگر راهنماییم کنید که چه کار کنم عالی میشه و اینم فراموش کردم بگم این فرد در کلاس زبانم هستش و در مدرسه بقلیمون و من 2 روز در هفته میبینمش و باهاش در یک کلاس میشینم
سلام باشخصی حدودا ده سال ارتباط دارم با گذشت زمان الان خیلی بی توجه شده توجه نکردن نشونه اینه که میخواد خودم ترکش کنم
سلام. من یه پسر 18 ساله هستم. بعضی وقت ها مثلا زمانی که میخوام درس بخوانم بیضه راستم یه جوری میشه مثل اینکه فعالیتش زیاد میشه. بعدش هم فشارم میفته پایین.
سلام
حدود پنج شیش ماه ک رابطه مو تموم کردم
همه چی تموم شده اما من نمیتونم بعد تموم شدن رابطه مون عکسی از خودم بزارم یا کلا فعالیت کنم ک اینم نشات میگیره از گذشته من ک قبلا دعوا میکردیم مدتی ک حرف نمیزدیم من برای این ک جلب توجه کنم همش فعالیت میکردم و عکس میذاشتم
این موضوع نمیزاره ک روال عادی زندگی مو طی کنم
و بتونم ک فراموشش کنم
ممنون میشم کمکم کنید.
سلام خواهر من دچار بیماری اعصاب و روان هست و هذیان میگوید و این هذیان ها مرا فوق العاده عصبی میکند و آرامش مرا بهم میزند چه کنم؟ باتشکر
سلام من ۲۲ سالمه و نمیتونم با افراد ارتباط بگیرم و نمیدونم از کجا شروع کنم و ب شکلی لطفا راهنماییم کنید
من پسرم معتاد شده پسرم 20سالش هس خیلی خودم رو. باختم به کمک نیاز دارم به راهنمایی نیاز دارم
سلام من سه سال پیش بایه آقایی واردارتباط شدم اماعاطفی نبودبرای دردودل کردن خیلی خوب بودبعدازیه مدت عوض شدحتی توهین میکنه ولی من بازسمتش میرم چیکارکنم فراموش بشه
من یک دختر ۱۸ ساله ام با ی پسری وارد رابطه شدم ۸ ماه کوچیکتره
و خیلی رابطه خوبی داشتیم ۱ سال کنار هم بودیم و فوق العاده بود
بحث داشتیم ولی دعوا نه همیشه مشکلاتو حل میکردیم همیشه خوب بودیم هرکی میدیدمون باهم از ذوق میمرد برامون
پسر خیلی خوبیه خیلی دوسم داره با همه ی وجودش تلاش میکرد ک همه جوره کنارهم باشیم آیندمون باهم باشیم حتی میشه گفت از منم وابسته تر و عاشق تره
ولی مشکل زیاد داشت توی خانوادش مخصوصن از لحاظ مالی از لحاظ قیافه و اینام خیلی من ازش سر بودم با اینکه برام ذره ای اهمیت نداشت ک چجوریه و همیشه ب چشمم بهترینه میخاستمش ولی اون خیلی با این مسائل و تفاوتا درگیر بود:)
ازونطرف خیلی مریض میشد و ی مریضی بدی گرفت که ۸ ۹ ماهه درگیرشه نمیتونست باشگا بره نمیتونست درست حسابی درس بخونه واسه همین حس میکرد عقب افتاده و نمیتونه در اینده کاری کنه ک ب هم برسیم
سه روز پیش رفت دکتر و مث اینکه دکتر بهش گفته بود بیماریت پیشرفت کرده ممکنه کور شی ممکنه تا ابد خوب نشی و ازین ب بعد برو از زندگیت لذت ببر فقط شاید خیلی زودتر ازین حرفا چشماتو از دست بدی و اینا
اومد بهم گفت ک دکتر اینارو گفته و نمیخواد که من بیشتر ازین ب پاش بسوزم و بیشتر ازین اذیتم کنه گف خیلی حیفم واسه اون و اون خیلی ناقصه و لیاقت من خیلی بیشتره و من میخام تو دیگه نباشی کنارم ک اگه کور شدم بتونم خودمو بکشم و ازین حرفا
هرچی بهش گفتم گوش نکرد خدافظی کرد و از همه جا بلاکم کرد
بعد ب دوستم زنگ زده بود با گریه ک برو پیشش نذار بلایی سر خودش بیاره
بعد ازون دوستام خیلی باهاش حرف زدن همون حرفارو تحویلشون داده و بلاک کرده
و حالا من موندم و حالی ک خوب نمیشه هیچ دارم روز ب روز بدتر میشم ما هیچ مشکلی تو رابطمون نبود همه چی عالی بود واقن نمیدونم باید چیکار کنم که برگرده
هر اتفاقی ام بیوفته من میخامش ب جون خودش خیلی دوسش دارم:)
اگه با نفرت و کینه جدا میشدیم میگفتم باشه بره دیگم نیاد
ولی وقتی هم اون عاشقه هم من هم اون داره عذاب میکشه هم من چرا باید دور باشیم:)
خاطراتش کادوهاش جاهایی ک رفتیم حرفاش رفتاراش صداش همه چیش داره دیوونم میکنه من نمیتونم اینارو فراموش کنم:)
خودم حس میکنم چون خیلی فشار روش بوده و خیلی اذیت شده این مسئله رو بهونه کرده ک جا بزنه از همه چی دیگه نخاد ب خودش هیچ فشاری بیاره و راحت ترین کار ینی مرگو انتخاب کرده
شما میشه بگین من باید چیکار کنم
اصن برمیگرده یا نه
سلام من یه سال و نیمه که با یکی اشنا شدم رابطمون از اولش کلی مشکل داشت این ادم پارانوئید بود با اینکه از همون روزی ک تصمیم ب دوستی گرفتیم اینو نشون داده بود اون اوایل بعد هر مراوده ای این شکلی میخواستم کنار بکشم نمیذاشت میومدو بابت رفتاراش معذرت خواهی میکرد ولی از زمانی که من وابسته شدم و مطمئن شد که دوستش دارم این حس حق ب جانب بودنش و اطمینان به شکایی ک داشت بیشتر و بیشتر میشد و موقع عصبانیت کنترلی رو حرفاش نداشت و خیلی توهین و تحقیر میکرد بیشتر از سه چهار بار این مدت ما کات کردیم ولی بازم برمیگشت کوچک ترین ارتباط با جنس مخالفو خیانت و لاس زدن میدونست با دانشگاه رفتنم مخالف بود و همیشه جنگ داشتیم سرش این اواخر رابطمون جدی شده بود و از اون شکا خبری نبود و خونوادش برای خواستگاری تماس گرفته بودن هرچند خونوادم جواب منفی داده بودن ولی بیخیال نشده بود تا اینکه من برا کنفرانس مجبور شدم با یکی از همکلاسیای پسر در ارتباط باشم و وقتی این قضیه رو فهمید باهام تموم کرد و بیخیال همه چی شد انقد تو این رابطه اعتماد ب نفسم گرفته شده ک ترس ارتباط با جنس مخالف افتاده ب جونم حس میکنم خودم خودمو قضاوت میکنم ب تمام رفتارای خودمم شک میکنم انقد دوسش داشتم ک بخاطرش پا رو خط قرمزام گذاشتم الان بابتش خیلی خودمو سرزنش میکنم یه جوری باهام رفتار میکرد ک انگار محتاج توجه جنس مخالفم هر رفتارم از نوع پوششم تا ارتباطم همه رو ربط میداد ب جلب توجه با اینکه من خیلی ادم اجتماعی نیستم جوی ک ی سال و نیم توش بودم روحمو مریض کرده نمیدونم چطوری فراموش کنم چطوری بتونم بشم اون ادم قبل کمکم کنین
سلام دوست عزیز؛ توصیه میکنم به خودتون زمان بدید و روی توانمندی های خودتون تمرکز کنید. فعالیتهایی که در جهت توسعه فردی و رشد و تقویت عزت نفس تون هست انجام بدین. مثل ورزش و مطالعه منظم، آموزش و یادگیری در حوزه های مورد علاقه تون و…
سلام ، من حدود دو سال پیش هنگام غذا خوردن دچار استرس شدم ، و خانواده ام مرا سرزنش کردند .بعدآن اتفاق از هر موقع که میخوام غذا بخورم میگم نکنه دوباره استرس بگیرم و مدام در فکر من است که دوباره حالم بد نشود ،، چیکار کنم تا از این فکر دور باشم
سلام
من باید با چه مشاوره ای صحبت کنم در مورد اینکه پارتنرمو نمیتونم فراموش کنم دوسش دارم دلم میخاد برگرده پیشم بداینکه ترکمکرد زندگیم بهم ریخ شب روز ندارم از درسام موندم لطفا راهنمایی کنید ممنون.
سلام دوست عزیز؛ روانشناس فردی و مشاوران روابط میتونن شما رو راهنمایی و کمک کنند.
سلام
من یه دختر ۱۴ سالم
مامانم سرویس مدرسه اس و میاد دنبالم مدرسه
و من چون دم در مدرسه با دوستام میگم و میخندن فکر میکنه به خاطر پسرای هست که رد میشن . هر چی هم میگم میگه ها نمیتونی کرم بریزی
امروز بش گفتم هقته ی دیگه که سری اول هستم بده گفت ها چون دیگه نمیتونی گرم بریزی
من یه عادت بدی هم دارم هر چیزی رو به مادرم میگم مثلا چیزایی که دوستام میگن و این چیزا به قول مادرم باش دوستم و همه چیز رو میگم
ولی دیدم با این کار خیلی دارم محدود میشم نه میزاره با دوستام برم بیرون هی درباره پسرا حرف میزنه هی میگه ها اینکار کردی اینطور گفتی
و این واقعا بده
سلام. من از ۱۶سالگی خودارضایی میکنم. گاهی با پورن دیدن گاهی با تصورات ذهنی. الان ۲۶سالمه. سالای پیش میتونستم بینشون وقفه بندازم، حتی پیش اومده که ماه ها این کارو نکردم. اما الان حس میکنم به این کار اعتیاد پیدا کردم! مدام تو ذهنم افکار جنسیه. مدام دلم میخواد این کارو انجام بدم، تو هر مکانی که بتونم. واقعا حالم داره از این وضعیتم بهم میخوره. هرکاری هم میکنم نمیتونم ترکش کنم، از طرفی خجالت میکشم برم پیش روانشناس بگم خودارضایی میکنم. لطفا بهم بگین باید چیکار کنم؟😭😭😭😭😭😭
سلام دوست عزیز؛ اگه تلاش میکنید که این رفتار رو کنار بگذارید یا کمتر کنید، قطعا این کار به کمک روانشناس راحت تره و شما میتونید با شناخت بیشتر نسبت به احوالات خودتون و آگاهی لازم که روانشناس به شما در مواقع لازم میدن، این رفتار رو کنترل کنید. خودارضایی یک رفتاره مثل خیلی از رفتارهای دیگه ای، مثل پرخوری، بیخوابی، تنبلی و… که افراد زیادی چه مرد، چه زن (تو هر سنی) ممکنه انجام بدن و هر زمانی هم بخوان این رفتار رو کنار بزارن و سخت باشه براشون به کمک روانشناس این کارو انجام میدن. این روش (مراجعه به روانشناس)یک امر متعارف و اصولی هست و چیزی برای خجالت وجود نداره.
سلام و وقت بخیر
من تو یه موسسه فرهنگی که طلاق و دلایل اون رو بررسی می کنه فعالیت دارم.
مدیر موسسه یه اقای حدودا 53 ساله ، موجه و البته بی پروا و راحتی هستند که مشاوره هم می دن
یک بار که برای برادرم می خواستیم بریم خواستگاری از ایشون مشاوره گرفتم و اون موقع در باره مسایل جنسی هم صحبت کردند با اینکه تحملش برام سخت بود اما چون فکر می کردم دارن کمکم می کنند شرایط رو تحمل می کردم.
بالاخره مشاوره دارن و قضییه ازدواج برادرم منتفی شد
.حالا مشکل من اینه که این اقا بعد ابن موضوع هر وقت منو می بینه یه جوری صحبت رو به مسایل جنسی می کشونه و خیلی راحت با یه عذر خواهی و بیان اینکه من هیچ قصدی ندارم درباره مسایل جنسی صحبت می کنه عذر می خوام از مثالی که می زنم مثلا می گه برای اقایون برجستگی جذابه و با یه تکون کوچیک ممکنه بدن خانم مشخص بشه ودر اینصورت اقایون نمی تونن در برابرش مقاومت کنن و یکبار هم مثالی زدند راجع به اینکه اگر من بخوام مثلا با شما ازدواج کنم شما باید خواسته هاتون (جنسی)رو به من بگید و من هم خواسته هامو به شما باید بگم .
وقتی در جمع همکاران هستیم وبرای مثال دو تا خانم هستیم در مواقعی که در مورد مسائل دیگه صحبت می کنه به همکارم نگا می کنه و وقتی ودر مورد مسائل جنسی صحبت می کنه نگاهش دائما به منه
من احساسم اینکه که ایشون نگاه جنسی نسبت به من دارن بااینکه من خیلی باحجابم و به شدید نگام رو کنترل می کنم سوال بنده اینکه ایا من درست فکر می کنم ؟
من با رفتارم خیلی بهشون فهموندم که مدل حرف زدنشون رو نمی پسندم
اما مثل اینکه غیر مستقیم افاقه نمی کنه
چطوری بهشون بگم مدل حرف زدنش رو نمی پسندم ؟و با من اینطوری صحبت نکنه
سپاس
سلام من دختر بیست دو ساله ای هستم که در زندگیم به مشگل بر خوردم و برادر شوهر کوچیکم میگه من دوست داره و من اذیتم میکنه وچندوقت که میاد پیش من ومن خیلی از این موضوع ناراحتم من شوهرم وزندگیم دوست دارم و نمیخوام که خراب بشه به کسی هم جرعت نمیکنم که بگم من واقعا داره اعصابم از این وضعیتی توش هستم بهم می ریزه لطفا کمکم کنید
سلام دوست عزیز؛ توصیه میکنم تا حد امکان از قرار گرفتن در موقعیت هایی که ایشون حضور دارند،اجتناب کنید. و در صورت ادامه به کمک مشاوره تصمیم بگیرید که با توجه به شرایط و روابط خانوادگیتون، و برخی مسایل، چطور و با چه روشی با همسرتون مطرح کنید یا خیر.
سلام وقت بخیر، من دختر18ساله ای هستم که به مدت یک سال یک مشاور آقای 22ساله داشتم. ناخودآگاه به این آقا وابسته و علاقمند شدم ولی به خاطر رفتارهایی که دوست نداشتم و هر از گاهی ازش می دیدم و خیلی اذیت می شدم نخواستم دیگه مشاورم باشه. البته این تصمیم گیری برام واقعا سخت بود. الان یک ماه از قطع ارطباتمون می گذره ولی من به نبودش عادت نکردم. مرتب دلم براش تنگ می شه و دوست دارم باهاش صحبت کنم. اصلا نمی تونم بهش فکر نکنم. الانم در نظر دارم که تولدش که چندمدت دیگست رو بهش تبریک بگم. ولی خب هم غرورم اجازه نمی دم و فکر می کنم آویزونم اینجوری و از طرق دیگه می خوام رابطم باهاش تموم بشه و از فکرم بره بیرون. چی کارکنم. اصلا تمرکز درس خوندن ندارم
هیچی برام جذاب نیست اصلا حوصله هیچی ندارم همه چیز برام پوچ و بی معنی و تکراریه همه دوستام و از دست دادم حوصله هیج آدمی و ندارم حتی نمیدونم چرا الان دارم اینارو نینویسم خسته شدم از همه چی