افسردگی یکی از بزرگترین و مهم ترین اختلالات روانی است که سر منشا بسیاری از مشکلات محسوب می شود و هر کسی ممکن است روزی به آن دچار شود. این بیماری در کمین هر کسی هست و می تواند زندگی هر کسی را مختل نماید. تنها دارویی که این بیماری دارد صحبت با یک روانشناس افسردگی و شرکت در جلسات مشاوره افسردگی است که ما قصد داریم در این مطلب به آن بپردازیم. با ما همراه باشید.
افسردگی در گروه اختلالات خلقی طبقه بندی میشود و ممکن است به عنوان احساس غم، از دست دادن یا خشم توصیف شود که در فعالیتهای روزمره افراد اختلال ایجاد میکند. افسردگی معمولاً شامل بیزاری از خود یا از دست دادن عزت نفس است، در حالی که غم و اندوه معمولاً چنین نیست.
مشاوره افسردگی یکی از راههای موثر برای درمان افسردگی است که با استفاده از تکنیکها و روشهای علمی به افرادی که دچار افسردگی هستند، کمک میکند.
در مجموع باید گفت افسردگی میتواند تاثیرات مخربی را چه از نظر جسمی و چه روحی بر افراد گذاشته و باعث ایجاد تغییراتی بر جنبههای هیجانی، شناختی، رفتاری و فیزیکی آنها شود. به همین علت برای اینکه به زندگی عادی و با کیفیت خود برگردید نیاز دارید که در اولین فرصت به درمان افسردگی اقدام نمایید. بدین منظور مشاوره افسردگی را به هر کسی پیشنهاد می کنیم چرا که اثرات این بیماری بسیار مخرب است :
تداوم هر کدام از علائم به مدت دو هفته میتواند نشانه افسردگی باشد و می تواند وضعیت روحی و جسمی شما را به نقطه ای برساند که به سختی تصور می کنید. باید توجه کنید که هرچقدر مدت زمان بیشتری سپری کند این بیماری حاد تر و درمان آن دشوار تر می باشد. پس به جای تعلل همین حالا با ما تماس بگیرید و اقدام به ثبت درخواست مشاوره افسردگی کنید.
مشاوره آنلاین افسردگی و مشاوره تلفنی در کنار مشاوره حضوری در مرکز رواشناسی روان ارام ارائه می گردد و شما می توانید بسته به شرایط خود هر یک از این جلسات را انتخاب کنید.
روشهای درمانی متفاوتی برای افسردگی با توجه به میزان شدت آن پیشنهاد میشود. شما ممکن است علائم افسردگی را با یک نوع درمان مدیریت کنید، یا ممکن است در مشاوره روانشناسی افسردگی متوجه شوید که ترکیبی از درمانها برای شما مفید است.
ترکیب درمانهای پزشکی و درمانهای سبک زندگی از جمله موارد زیر معمول است:
روانپزشک شما با توجه به علائم شما ممکن است داروهایی را برای کنترل افسردگی تجویز کند. هر نوع دارویی که برای درمان افسردگی استفاده میشوند، دارای مزایا و عوارض گوناگونی هستند. به همین دلیل به هیچ وجه بدون مشاوره افسردگی و زیر نظر پزشک، خود تجویزی نکنید.
روان درمانی که به عنوان «گفتگودرمانی» نیز شناخته می شود، زمانی است که فرد با یک درمانگر آموزش دیده صحبت می کند تا عواملی را که به وضعیت سلامت روانی او کمک میکنند، شناسایی کند و یاد بگیرد که چگونه با افسردگی کنار بیاید. مشاوره افسردگی معمولا زمانی به کار گرفته می شود که بیماری چندان پیشرفت نداشته است و مدت زمان زیادی از آن سپری نگشته است.
در درمان شناختی رفتاری (CBT) ، درمانگر به شما کمک میکند تا الگوهای فکری ناسالم را کشف کرده و تشخیص دهید که چگونه ممکن است باعث ایجاد رفتارها، واکنشها و باورهای مضر شوند. باید توجه داشته باشید که این روش درمان افسردگی می تواند دشوار باشد و باید لزوما توسط یک روانشناس حرفه ای و در جلسات مشاوره افسردگی معتبر مورد پیگیری قرار بگیرد.
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) مشابه CBT است، اما تأکید خاصی بر اعتبارسنجی یا پذیرش افکار، احساسات و رفتارهای ناراحت کننده دارد. این ریشه یابی احساسی به شما کمک می کند که ریشه این بیماری را پیدا کرده و سپس آسان تر به از بین بردن آن ها بپردازیم. اگر این ریشه یابی به طور درست انجام نگردد شاید هیچگاه افسردگی به طور کامل درمان نشود پس اهمیت دارد که حتما یک مشاوره افسردگی خوب در تهران پیدا نمایید.
قرار گرفتن در معرض دوزهای نور سفید می تواند به تنظیم خلق و خو و بهبود علائم افسردگی کمک کند. نور درمانی معمولاً در اختلال عاطفی فصلی استفاده می شود که امروزه به آن اختلال افسردگی اساسی با الگوی فصلی می گویند. البته که نور درمانی باید در کنار سایر روش های درمانی افسردگی به کار بگیرد چرا که این روش منشا افسردگی را از بین نمی برد.
در درمان تشنج الکتریکی (ECT) از جریان های الکتریکی برای ایجاد تشنج استفاده میکند و نشان داده شده است که به افراد مبتلا به افسردگی بالینی کمک می کند. البته در نظر داشته باشید برای هیچ کدام از مبتلایان این بیماری در درجه اول این روش ها تجویز نمی گردد و پس از چند جلسه مشاوره افسردگی با یک رواشناس متخصص در این زمینه در صورت نیاز این روش ها تجویز می گردد.
برخی درمانهای جایگزین مانند مراقبه، مدیتیشن، طب سوزنی و … نیز وجود دارند که میتوان با تأیید درمانگر و پس از مشاوره روانشناسی افسردگی از آنها نیز کمک گرفت.
فراموش نکنید که تنها یک روانشناس افسردگی است که می تواند این بیماری را به طور کامل از وجود شما پاک کند پس افسردگی را جدی بگیرید و برای درمان آن اقدام کنید.
همه افراد مبتلا به افسردگی علائم مشابهی را تجربه نمی کنند. علائم ممکن است از نظر شدت، تعداد دفعات بروز و مدت زمان آنها متفاوت باشند. اگر برخی از علائم زیر را به مدت حداقل دو هفته تجربه کردید، از مشاوره افسردگی کمک بگیرید. یک مشاور روحی روانی سعی می کند به درمان این احساسات در بیمار خود بپردازد.
می توانید به راحتی با نگاهی ساده به این لیست به اهمیت درمان این بیماری پی ببرید. زندگی هر کسی حتی با چند مشکل این چنینی در معرض نابودی قرار میگیرد و به همین علت پیشنهاد می کنیم تعلل نکنید ! با ما تماس بگیرید و از طریق مشاوره روانشناسی افسردگی این مشکل را حل نمایید.
امکان برگزاری جلسات مشاوره افسردگی به صورت آنلاین ، تلفنی ، حضوری ، گروهی و فردی امکان پذیر است.
هزینه جلسات مشاوره افسردگی بر اساس نوع جلسه ای که انتخاب می کنید ممکن است متفاوت باشد. جهت کسب اطلاعات با ما تماس بگیرید.
برای درمان افسردگی بر اساس هر شخص جلسات درمانی متفاوت می باشد و این بر اساس تشخیص دکتر است.
افسردگی اختلالی شایع است که ممکن است هر فردی در طول زندگی با آن روبرو شود. از آنجایی که افسردگی بسته به نوع و علائم آن میتواند تمام جوانب زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد، کمک گرفتن از مشاوره روانشناسی افسردگی امری ضروری است.
رواندرمانگران و مشاوران افسردگی متخصصان با تجربهای هستند که با دقت به صحبتهای شما گوش کرده، علائم را بررسی میکنند و سپس به شما کمک میکنند تا افسردگی را مدیریت کنید.
مشاوران کلینیک روان آرام با همدلی تمام تلاش میکنند تا به شما کمک کنند هرگونه افکار و احساسات منفی را شناسایی کرده و آنها را مدیریت کنید. هدف مشاوره افسردگی، تهیه منابع، ابزارها و تکنیکهایی برای کاهش چالش ها و ارائه راهنمایی عینی برای رشد شخصی شما است.
با استفاده از کمک حرفهای یک مشاور با تجربه شما راحتتر از پیش میتوانید بر مشکلات خود غلبه کرده و در راستای بهبود زندگیتان گام بردارید.
ما در مرکز مشاوره روان آرام سعی کرده ایم تا امکان برگزاری این جلسات را به روش های مختلف ممکن کنیم تا روند درمانی به نحو مطلوبی طی گردد. جلسات مشاوره افسردگی به تمامی روش های زیر میتواند مورد پیگیری قرار گیرد :
برخی از این جلسات به تجویز دکتر انجام می شود و برخی دیگر نیز بسته به شرایط شما انتخاب می گردد. کافیست جهت کسب اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید یا از طریق این صفحه درخواست خود را به طور آنلاین ثبت نمایید.
مرکز مشاوره و روانشناسی
روان آرام، دارای مجوز رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره بوده و توسط سرکار خانم دکتر آزیتا امین الرعایا تاسیس گردیده است. کادر کلینیک روان آرام را مشاورانی خبره، اساتید دانشگاهی و روان درمانگران به نام تشکیل داده اند. حوزه فعالیت این کلینیک روانشناسی را میتوان حوزه فعالیتی وسیعی دانست چرا که خدمات ارائه شده در این مرکز مشاوره مشکلات روان شناختی، روان پزشکی، کودک و نوجوان، بزرگسالان، فردی، زوج درمانی، خانواده و حتی مشاوره های گروهی را نیز پوشش میدهددلایل و ریشه های افسردگی در هر کسی متفاوت می باشد و در هر کسی متفاوت می باشد. اما به طور کلی بر اساس علم روز روانشناسی علت های به طور کلی دسته بندی مشخصی دارند و بسته به شرایط هر کسی تنوع پیدا می کنند. مشاور و روانشناس افسردگی برای یافتن علت این بیماری به دنبال این ریشه ها می گردد.
همیشه اولین عامل ایجاد افسردگی حادث شدن یک اتفاق ناگوار می باشد. اگر ذهن و مغز شما قادر به پذیرش تغییر وضعیت زندگی به طور ناگهانی نباشد افسردگی یکی از بیماری های است که در کمین می نشیند. ما در طول جلسات مشاوره افسردگی سعی خواهیم کرد تا ذهن و جسم شما را برای این تغییر آماده کنیم و به مروری به درمان افسردگی بپردازیم.
همیشه یک اتفاق ناگوار بزرگ عامل افسردگی نیست بلکه سلسله ای از اتفاق های کوچک می تواند عامل این بیماری باشد.
ممکن است یک عدم تعادل شیمیایی در قسمتهایی از مغز که خلق و خو، افکار، خواب، اشتها و رفتار افراد مبتلا به افسردگی را مدیریت میکند، وجود داشته باشد. وقتی از ویژگی های شیمیایی مغز حرف میزنیم تصور نکنید که این مشکل ذاتی و لاینحل است بلکه می تواند زیر نظر روانپزشک افسردگی و به وسیله دارو درمانی بهبود پیدا کند.
تغییرات در هورمونهای زنانه استروژن و پروژسترون ممکن است خطر ابتلا به افسردگی را در فرد افزایش دهد. همچنین عواملی همچون تغییر مکان ، بروز مشکلات و مسائل مختلف و … چه در مرد و چه در زن می تواند سیستم ترشح هورمونی را تغییر دهد و به افسردگی منجر شود. درمان این مشکل باید هم زیر نظر روانپزشک و هم زیر نظر مشاور و روانشناس افسردگی مورد پیگیری قرار بگیرد.
اگر در سابقه خانوادگی خود تجربه ابتلا به افسردگی یا اختلال خلقی دیگری دارید، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی هستید. سابقه خانوادگی هم در محیط شخص و هم در ژنتیک فرد تاثیر گذار خواهد بود و موجب می شود تا شرایط مستعدی برای بیماری افسردگی ایجاد گردد. ما در کنار شما خواهیم بود تا از طریق مشاوره افسردگی این شرایط را به مرور از بین ببرید.
برخی از رویدادها در دوران کودکی بر نحوه واکنش بدن شما به ترس و موقعیتهای استرس زا تأثیر می گذارد. در این حالت ضمیر ناخوداگاه شما تحت تاثیر قرار میگیرد و ممکن است در آینده منجر به افسردگی گردد. ما ریشه های این تروما را در طول جلسات مشاوره افسردگی مورد برسی قرار می دهیم و به شما در از بین بردن آن ها کمک می کنیم.
اگر لوب پیشانی مغز شما فعالیت کمتری داشته باشد، احتمال ابتلا به افسردگی بیشتر است. این مشکل با تمرین زیاد و فراهم کردن شرایط مناسب در زندگی قابل حل است همانطور که بسیاری از افرادی که بیماری های ژنتیکی دارند با رعایت کردن برخی از نکات سال ها سالم زندگی می کنند.
شرایط خاص پزشکی مانند بیماریهای مزمن، بیخوابی، درد مزمن، بیماری پارکینسون، سکته مغزی، حمله قلبی، سرطان و … ممکن است خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهند. همچنین برخی از رفتار ها مانند رابطه جنسی یا بارداری یا زایمان نیز می تواند احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش دهد که البته این شرایط نیز با شرکت در جلسات مشاوره افسردگی قابل کنترل می باشد.
سابقه سوء مصرف مواد مخدر یا الکل می توانند احتمال ابتدا به افسردگی را افزایش دهند. افسردگی بعد از ترک اعتیاد یا حتی در زمان مصرف از موضوعات شایع در سطح دنیا می باشد. بدون شک این حال از روح و روان بیشتر نشئت می گیرد و همین عامل شما را به یک مشاوره روانشناسی افسردگی نیازمند می کند.
افرادی که برای مدت طولانی درد عاطفی یا مزمن فیزیکی را احساس می کنند به طور قابل توجهی بیشتر در معرض افسردگی هستند. البته که منظور از درد در اینجا تنها درد جسمی نیست چرا که نمی توانیم از درد روحی و تاثیر آن در ابتلا به افسردگی غافل بمانیم.
متخصصان و روانشناسان باتجربه همواره توصیه میکنند که با پدیدار شدن اولین نشانهها از اختلال افسردگی، افراد از مشاوره روانشناسی افسردگی کمک بگیرند.
بسته به شدت علائم، افسردگی را میتوان به انواع مختلفی تقسیم کرد. برخی از افراد دورههای خفیف و موقتی را تجربه میکنند، در حالی که برخی دیگر دورههای افسردگی شدید و مداوم را پشت سر میگذارند. انواع افسردگی در روش های درمانی و جلسات مشاوره افسردگی نیز تاثیر گذارند .انواع افسردگی عبارتند از:
ما در این مطلب سعی کردیم تا تمامی اطلاعات مورد نظر شما را در مورد درمان این بیماری در جلسات مشاوره افسردگی را در اختیارتان قرار دهیم. تعلل نداشته باشید و همین حالا با ما تماس بگیرید.
سلام من یه چند روزه افسردگی شدید گرفتم فکر میکنم بخاطر اینه که چند روز پیش با یکی از دوستام دعوام شد و اونو بخاطر من به بیمارستان بردن میخواستم بدونم چطور خودمو درمان کنم
سلام من الان هفت روزه زایمان کردم حس میکنم افسرده شدم من یه ادمی بودم که زیاد داخل خونه نمیموندم بیرون نمیرفتم بیشتر خونه فامیلام از وقتی بچم اومده وقتی زردی گرفت گفتن باید بیمارستان بستری بشه گریه اومد با خودم میگفتم من بلد نیستم ازش نگه داری کنم خونه مامانم هستم ولی بازم خیالم راحت نیست همش استرس دارم دوست دارم زود هوا تاریک بشه شوهرم بیاد احسال امن بودن میکنم دلم تنگ شده برای اون روزا حس میکنم دیگه اون دورانی که با همسرم بودم تموم شده دلم اغوش همسرمو میخواد ولی تا حالا بهش نگفتم از استرس زیاد بی اشتها شدم بوی غذا حالمو بهم میزنه خونمون شلوغه همه هستن خانواده گرمی داریم از طرف همسر و از طرف خودم خانواده گرمی داریم ولی بازم تو خودم میرم همش گریم میگریه همش یه یاد گذشته می اوفتم دلم برای اون روزام تنگ میشه هی 😞😞
سلام دوست عزیز؛ به دنیا اومدن فرزند، خصوصا اگه فرزند اول باشه، زندگی رو دچار تغییرات بزرگی می کنه. حتی افرادی که فکر میکنند آمادگی لازم رو دارند هم روابطشون از این تغییر بزرگ تاثیر می گیره به طوری که ممکنه چند ماه اولیه سردرگم و آشفته باشند. قطعا حمایت و همدلی اطرافیان، به خصوص همسرتون، کمک بزرگیه که بتونید این مرحله رو راحت تر بگذرونید. در چنین مواقعی چندین اقدام توصیه میشه که با توجه به شرایط خودتون متونید انجام بدید؛ 1. بپذیرید که شما علاوه بر نقش همسری، نقش والد رو هم انتخاب کردید و قراره هر روز همگام با رشد فرزندتون، چیزهای جدیدی کشف کنید. 2. از حمایت و کمک اطرافیانتون تا جایی که به روابط جدید خانوادگی تون، آسیب نمی زنه، استقبال کنید. 3. همدلانه با همسرتون گفتگو کنید؛ از احساسات و نیازهاتون صحبت کنید و ایشون رو هم بشنوید و باهم بهترین و یا موثرترین اقدام برای پذیرش بهتر این شرایط را انتخاب کنید. 4. حتی در فرصت های کوتاهی که پیش میاد به سلامت جسم و روان خودتون توجه کنید که کمک اطرافیان می تونه این فرصت ها رو برای شما بیشتر فراهم کنه. توجه به تغذیه، خواب، ورزش مناسب، موسیقی، دوش گرفتن و … و در نهایت میتونید به کمک روانشناس این روزها رو آسون تر سپری کنید.
سلام.منیکسالونیمباآقایی۴۳سالهدرارتباطبودمبراازدواج
اولشخیلیدوستمداشتولی۳ماهمنودیدگفتزیرچشاتچروکدارهاز چشممافتادیمنوترککردمنمبهشوابستمنمیتونماز
فکرشدربیامباهاشخاطرهدارمچند باراومدخونمون.به
سادگیترکمکرد
سلام
من ۱۴
سالمه
ازتون میخوام کمکم کنید و اینو یه ماجرای بچگونه نبینید
ماجرا اینه یه روز من یهو به خودم اومدم و دیدم چقدر تو مدرسه تنهام و هیچ دوستی ندارم، و حتی دوستی هم که داشتم با کس دیگه ای دوست شده بود و بعد به طرز عجیبی من به همون دوستم جذب شدم، ولی من نداشتمش من شب ها یا حتی وسط درسام گریه میکردم برای تنهاییم من افسردگی گرفتم فکر نکنین به همین راحتی این فقط یه صدم از چیزی ای که من کشیدم
خب اون دوستی که از دست دادم، بهترین دوستم بود و من دوست داشتم که دوباره پیشم باشه، و چه ترحم ها که بهم نکرد ولی من از تنهایی حتی نیازمند اون ترحم ها بودم و حتی تو این را حقیر هم شدم، من همیشه سعی کردم حق رو به خودم ندم و خودمو جای دوستم گذاشتم،و فهمیدم شاید برای اونم سخته، برای همین دیگه حتی خجالت میکشدم به بهترین دوستم سلام کنم.
حتی فکرم به ابنجا رسید اگه بمیرم کسی حتی برام گریه میکنه؟ از یه جای حس کردم دیگه خودمو دوست ندارم، پس تمام سعی ام رو کردم این مسئله رو فراموش کنم، اما لعنتی از ذهنم نمیرفت،این فکر هزاران بار به ذهنم اومد اما نیاز به یه مشاوره داشتم، دلم میخواد یکبار برای همیشه برم به دوستم ماجرا رو بگم و بگم که انقدر منو گیج نکنه و اگه نمیخواد باهام دوست باشه بهم بگه، که من انقدر فکرم مشغول نباشه، نظر شما چیه؟
میدونم تو این سن شاید زوده افسردگی بگیرم، لطفا کمک کنین
سلام دوست عزیز؛ این رنجی که شما از مشکلتون متحمل میشین واقعی هست و فقط مختص شما نیست. روزانه تعداد قابل توجهی، مراجع در سنین شما به مراکز مشاوره مراجعه می کنند که مشکلاتی از این قبیل دارند. پس احساس شما در هر سنی هم که باشید معتبر و قابل توجه هست. ولی شرایط شما نیاز به ارزیابی بیشتری داره. احتمالا علاوه بر تقویت یا افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس تون، لازم هست یک سری مهارتهای فردی رو آموزش ببینید. و این موارد با پیگیری بسیار و مطالعه کردن و دوره دیدن، امکانپذیر هست اما نه به آسونی. شما میتونید با مراجعه به روانشناس و تحت نظر قرار گرفتن، همه این موارد رو منظم تر و موثرتر فرابگیرید.
سلام وقتتون بخیر من 16سالمه جدیدا اصن حوصله ی هیچ کسو ندارم یدونه مشکل توی خونواده ب وجود اومد خونوادمم طرف اون آدمو گرفتن خورد شدم اصن حال ندارم فکرم فقط ب خودکشیه
سلام وقتتون بخیر من ۱۶ سالمه
و جدیدا انگیزه ام به زندگی خیلی کم شده و دائم به فکر خودکشی هستم همینطور اخلاقم با خانوادم بد شده و اخلاق بدم هم دست خودم نیست
سلام دوست عزیز؛ افکار خودکشی در حوزه روانشناسی، جزو موارد اورژانسی محسوب میشه که مراجعه به روانپزشک در اسرع وقت، الزامی هست. بعد از ویزیت روانپزشک، جهت ادامه پروسه درمان و حل مشکلات جانبی از روانشناس فردی کمک بگیرید.
سلام من بیش فعالی دارم نمیتوانم با اطرافیانم بخوبی ارتباط بگیرم احساس سرگیجه و خستگی دارم و کم خواب شده ام و به بیشتر اطرافیانم اعتماد ندارم احساس میکنم دیگران میخواهند به من آسیب بزنند. دکتر روانپزشک برایم دارو های لیتیم اریپیپرازول و پرو پرانولول و ایمی پرامین تجویز کرده است. شما برای مشاوره چ پیشنهادی برایم دارید؟
سلام دوست عزیز؛ کنار درمان دارویی، وجود یک روانشناس فردی که در زمینه بیش فعالی هم تخصص و مهارت داشته باشه، همراه شما میتونه به حل و عبور از چالش ها و مشکلات کمک کنه. در مرکز روان آرام آقای دکتر شیری و خانم دکتر صادقی در این زمینه خیلی میتونن کمکتون کنند.
سلام من 16 سالمه
چند سال هست که افسردگی دارم همش فشار روحی و مالی رومه چنو سال پیش دوست صمیمو از دست دادم خییلی بدتر شد افسردگیم ولی حالا که اونم برگشته همونم همش از جمع فراریم همه اذیتم میکنن دیگه نمیدونه چی خوشحالم میکنه و چی ناراحتم حتی از چیزایی که قبلا حالم رو خوب میکردن دیگه خوشم نمیاد احساس میکنم در نبود من همه راضی و اوکین
سلام دوست عزیز؛ به روانشناس فردی مراجعه کنید.
منم همین طور چیکار باید کرد
سلام من ۴۵ ساله آقا متاهل ژنتیکی کم رو چندین دوره سالهای قبل داروهای افسردگی مصرف کردم الان بی انگیزه ام خودمو سرزنش میکنم اعتماد به نفس و عزت نفس ندارم از جمع فراریم همیشه خسته و خواب آلودم تو رو خدا داروی افسردگی که اعتماد به نفسم بالا بره معرفی کنید ممنون
سلام دوست عزیز؛ با توجه به اینکه فرمودید شخصیت شما کلا کم رو یا درونگرا هستین اما دچار خودسرزنشی و کمبود اعتماد نفس و افسردگی هستین، مصرف دارو به تنهایی کمک کننده نیست. شما نیاز دارید کنار دارو درمانی به کمک روانشناس، اعتماد به نفس و افسردگی تون رو درمان کنید.
عشقم .. اون زندگیم بود و وقتی رفت افسردگی بسیار شدید گرفتم
کاملا حسم راجب به همچی رفته حتا یک ثانیه هم نمیتونم از ته دلم بخندم بسیار عصبی و بی حوصله شدم و ..
همچی روی اعصابمه واقعا نمیدونم چکار کنم ..
سلام من 19 سالمه چند مدتی دچار استرس و ترس شدید میشم و قدرت تمرکز و تصمیم گیریم و از دست دادم مدام خسته ام و تقریبا از کارهایی ک قبلا لذت میبردم دیگ هیچ لذتی نمیبرم حس میکنم دچار افسردگی شدم دو شبم هست خواب درستی ندارم و نصف شبا بی دلیل از خواب میپرم و بی خواب میشم اصلا ادم اهل صحبتی نیستم حتی ب زور جواب سوالاتی ک ازم میشه رو میدم در صورتی ک قبلا اینطوری نبودم
سلام خدیجه اقاپور هستم ۲۶ سالمه مجرد هستم من مشکلم افسردگی وسواسی فکری دارم یعنی علاقه ای به هیچ کاری ندارم یا افکار خودکشی دارم یا وقتی میرم حموم ۴ ساعت طول میکشه یک ساعت نمازم میکشه کلا روز می خوابم حوصله ی هیچ کس ندارم واقعا نمی دونم چیکار کنم اگه کمکم کنی منمون میشم
سلام دوست عزیز؛ حتما به روانشناس فردی و روانپزشک مراجعه کنید.
سلام من چند به تازگی وارد سن ۲۰ سالگی شدم و از نظر روحی واقعا تنها هستم وقتی به پدر مادر حرفی میزنم تا بتوانم با اون ها صحبت کنم دردودل کنم ولی اونها منو مسخره میکنن وقتی میگویم از نظر احساسی حتی برای شادیم نیاز به یک بغل کردن ساده دارم میگن زوده که بغلت کنیم ….
و نزدیک دوسال هست ازشون خواهش میکنم منو ببرید پیش دکتر فقط بشینم باهاش بی طرف حرف بزنم فقط برای ۱ ثانیه شده درک بشم اصلا حق کله زندگی با شما فقط یک ثانیه اش حق بامن باشه فقط همینو میخوام همین الام برای تولدم ازشون درخواست کردم یهوتولد ساده بگیرن برام مادر بهم گفته دیوونه شده ایا چه فانتزی هایی داری باید جدی جدی ببریمت دکتر دیوونه ها
الان بهش میگم من از نظر روحی داغونم نیاز دارم به یه زندگی که محبت ببینم میگه چیکار کنم برات برم دنبال شوهر ؟
از شما میپرسم یعنی یه دختر نمیتونه تشنه محبت پدر مادر باشه ففط باید محبت جنس مخالفی که نمیشناسه باشه ؟
میگم مامان من لباس ندارم برای فردا که مناسب باشه میگه هیچ وقت تو لباس نداری میگه داریم پول درس خوندتو میدیم برو سرکار خودت برای خودت بخر و تولد بگیر له ما چه میگم اینارو باشه خودم میخرم یه محبت کردنو چی اونو چجوری بخرم
باور کنید اینقدر از پدر مادرم بهم بی احترامی میکنن برادر کوچیکمم همین کارو میکنه ۹ سال ازم کوچیک تره ولی هروز بهپ میگه امیدوارم بمیری که صدات رو تویه خونه نشنویم
تو ۱۷ سالگی یه بار مامانم گفت با این اخلاقت هیچکس دوست نداره فقط با پول میشه خفت کرد از شدت ناراحتی قرص خوردم فقط بمیرمممممم میدونید فرداش بهم چی گفته تو بخاطر دوستات و اینترنت اینکارو کردی من دیگه نمیکشم فقط زمانی که خوابم خوشحالم اگر یهو نیان با استرس بیدارم کنن یا برادرم با پاش بیاد روی سرم بیاد وایسه بعدنم از طرفمپالم بوس بشه بعد بگه بچه است آدم ۱۱ ساله بچه است ؟
من دیگه نمیکشم واقعا این زندگی رو نمیخوام یعنی شدم انسانی که زنده است و زندگی نمیکنه یعنی مردن اینقدر خواسته زیادیه ؟
خدا شاهده دارم میرم سرکار اصلا به کار های دانشگاهم نمیرسم ولی چیکار کنم چیکار کنم برای اینکه منت نکشم نیازه برم نیازه سختی بکشم تازه مادر میگه تو سختی نمیکشی چون بغل دل مایی
فقط از این میترسم که بمیرم چجوری سرمو بلند کنم تو چشم خدا نگاه کنم که نتونستم به رویاهایی که دارم برسم هم میترسم زنده باشم که از دست پدر مادرو برادرم واقعا دیوونه نشم یا یهو خدایی نکرده از دست اینا برای فراری ازدواج کنم که اون موقعه است باز وارد بدبختیه جدیدی میشم خدایا لطفااااااااا نجاتم بده یا حداقل فیلم هارو واقعی کن یه فرشته نجات واقعا یه فرشته نجات بر بفرست همین و بس
سلام خیلی حساس شدم با کوچیک ترین چیزا ناراحت میشن
صدا های بلند خیلی اذیتم میکنه و احساس ارزشمند بودن نمیکنم حس میکنم همش نیاز به توجه دارم با اینکه کسایی رو دارم که باهاشون حرف بزنم ولی بازم راحت نیستم سعی کردم حسامو ترسامو بگم ولی سودی برام نداشته حس ارامش نکردم بعد حرف زدن حس تنهایی دارم حس میکنم کسی درکم نمیکنه من امسال یه سری اتفاقات برام افتاد که باعث از درسام عقب بیفتم برا من خیلی بد بودن ولی شاید بقیه فکر کن یه چیز ساده بوده ولی برای من اصلا خوب نبود خیلی اذیت شدم. ولی بعد از این اتفاقات پدر و مادرم ازم انتظار دارن دربیام منم واقعا تمرکز نداشتم نمیتونستم ولی اولاش کارم نداشتن ولی الان که نزدکی کنکور ازم انتظار دارن در بیام منم تازه حال روحیم تقریبا بهتر شده اینکه اینکه پدر و مادرم همش بهم بگن بخون چرا نمیخونی همینطوری میخوای کنکور قبول شی یا حرفای ازار دهنده دیگه دوست داشتم بهم میگفتن میدونم چه اتفاقاتی روپشت سر گذاشتی نگران نباش ما کاملادرکت میکنیم اشکالی نداره میتونی به خودت و روحت ارامش بدی به خودت برسی روحیه بگیری بدون فکر کردن به چیزی وقتی عالی شدی میتونی به هدفت فکر کنی دوست داشتم این حرفا رو بشنوم دوست داشتم درک بشم ولی هر دفعه اومدم حرف بزنم با واکنش خوبی مواجه نشدم اخرش همون بخون شد گفتم گه الان توانایی و روحیه خوندن ندارم ولی مادر و پدر استرس دارن و نگران اینده هستم واسه همین میگن من درکشون میکنم حق دارن ای کاش میتونستم خوشحالشون کنم واقعا میخوام باور کنن نمیدونم اینا بهونه هست مامان و بابا راست میگن نمیدونم ولی فقط میدونم از وضعیت راضی نیستم دارم دیوونه میشم حس میکنم خیلی فشار رومه ولی به خودم حق نمیدم این بیشتر عذابم میده این باعث همش گریه کنم همش دلم بخواد بمیره و نباشم تو این دنیا .
و اینکه همش حس تنهایی دارم حس اینکه هیچکس ندارم.
سلام دوست عزیز؛ برای بررسی بهتر به روانشناس فردی مراجعه کنید.
سلام من 18 سالمه دخترهستم من وقتی 6ساله بودم بدلیل شغل پدرم به یه شهر دیگه اومدیم و من از دوستام و خانواده مادری و پدریم جدا شدم و دیر دیر اونا رو میدیم همین باعث شدخیلی تو فکر فرو برم گوشه گیر بشم و حواس پرت تا اینکه معلم کلاس دومم متوجه موضوع شد و به مادرم گفت که منو پیش یه مشاور ببره اما اون این کارو نکرد و من همون طور بزرگ میشدم وقتایی که میرفتم پیش خانواده و دوستانم شهر خودمون زیادی حرف میزدم میخندیم همه میگفتن چرا انقدر میخندی و اینا وهمون طور که میگذشت من اشتهای زیادی به غذا خوردن پیدا کردم و بی خوابی مکرر توی مدرسه همه همکلاسیام برام تو یه سطح بودن دوست صمیمی نداشتم تا اواسط کلاس راهنمایی که یهو افت درسی پیداکردم، حانوادمم که خیلی روی درسام سخت گیری میکردن به علایقم احترام نمیزاشتن اصلا منو درک نمیکردن و من خیلی اذیت میشدم پرخاشگرو عصبی شدم و همین طور ادامه پیدا میکنن حتی الان که دارم برای امتحان نهایی کنکور میخونم خیلی زیاد عصبی میشم مثل قبل به کارایی که علاقه داشتم نمیتونم برسم اشتهای زیاد، بی خوابی،نداشتن اعتماد به نفس چون از بچگی با بچه های زیادی مقایسه میشدم از خودم متنفرم و تازگیا زیاد به خودشکی فکر میکنم، نداشتن تمرکز
یعنی اصلا نمیتونم درس بخونم مطمئنم همه امتحانامو خراب کردم و هنوزم که هنوزه مثله بچه ها زاهنمایی از طرف مادر پدرم تحدید میشم که اگه کم بیارم نمیتونم فلان کار بکنم و یا گوشیمو ازم میگرن منم دوست دارم درس بخونم مدفق بشم ولی رفتارشون اذیتم میکنه اصلا برام حریم خصوصی یا ارزش قائل نیسن و انتظار دارن هر کاری که اونا میگنن انجام بدم و اصلا شرایط روحی منو درک نمیکنن
سلام، من پسری ۲۲ هستم و فکر می کنم که افسردگی مزمن دارم. تاکنون بارها فکر خودکشی به سرم زده زیرا زندگی برایم بی ارزش و بی معنا شده خصوصا پس از تحول اخلاقی، فکری و اعتقادی شدید از ۲ سال پیش تا الان. شدیدا درونگرا هستم و به همین خاطر توانایی دوستیابی و داشتن رابطه با جنس مخالف را ندارم. در همین حال عقده ی نداشتن رابطه خصوصا رابطه ی جنسی گاهی اوقات بسیار بر روان من فشار وارد می کند تا جایی که بعضا دست به خشونت علیه خود زده ام! دانشجویی وابسته هستم و علاقه ی خاصی به رشته ی تحصیلی ام ندارم و انتخاب آن از سر اجبار بوده است، به همین خاطر انگیزه و اشتیاق خاصی از ۴ سال پیش تا الان برای درس خواندن ندارم و افت تحصیلی شدیدی کرده ام. روابطم با خانوده خصوصا پدر و مادرم اصلا خوب نیست و در حقیقت گاهی فکر کشتن والدینم در زمان آینده به سرم می زند! شغل و درآمدی ندارم و به همین علت محرومیت از امکانات مورد علاقه برخی اوقات موجب بیدار شدن افسردگی در من می شود. تاکنون با کار های مختلف مانند خودارضایی، پیاده روی، گوش دادن به موسیقی و… سعی در حفظ سلامت روان خود کرده ام ولی تاثیر زیادی نداشتند. انسان راحت طلب و لذت طلبی هستم و برای این موضوع دلایل فلسفی خودم را دارم. در همین حین تقریبا تمام چارچوب هایی که برایم باارزش بوده اند توسط دیگران از جمله ناباوران، برخی نویسندگان کتب جنسی، فلسفی و… زیر سوال رفته اند و این خود بر فشار روانی من افزوده است. حال شما بفرمایید که راه چاره چیست؟؟؟
سلام دوست عزیز؛ برای بررسی بیشتر به روانشناس فردی مراجعه کنید.
سلام من یه دختر چهارده سالم پدرمو خانوادش جایگاه دخترو با پسر یکی نمیدونن و فرق زیادی بین من با برادرم میزاشتن .پنج شیش ماه پیش پدرم فرق محبتی زیادی گزاشت و من از اونموقع گریه مکرر داشتم نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم و مشکلمو به کسی بگم ازاونموقع هر نه ایی ک میشنوم گریم میگیره،هردفعه که گریه میکنم خانوادم میگن لوس شدی این حالمو بدتر میکنه.احساس تنهایی دارم فکر میکنم هیچ دوستی ندارم که باهاش حرف بزنم،احساس میکنم هیچکسو ندارم دوست دارم برم مشاوره ولی نمیدونم چجوری
افسردگی ناشی از جدای با همسر مون رو چگونه درمان کنم؟
سلام دوست عزیز؛ با مراجعه به روانشناس فردی میتونید درمانتون رو شروع کنید.
سلام من 17 سالمه و دختر هستم. سال پیش شوک بدی بهم وارد شد(در رابطه با درسا) که باعث شده گاهی اوقات ناخودآگاه بغض کنم و گریم بگیره و طوری شدم که انگار همه چیز یه خوابه و از هیچی لذت نمیبرم فقط مدام به مرگ فکر میکنم. گاهی با اینکه حتی خانوادمم کنارم هستن اما بازم گریم میگیره و حس تنهایی دارم یا مثلا میرم بیرون و بعد یه مدت برمیگردم خونه انگار وارد قفس شدم و دوباره بغض میکنم دیگه چیزی نیست که خوشحالم کنه.سال سوم ابتدایی هم که بودم، موقع غروب اینطور میشدم و گریه میکردم ولی اونموقع در این حد نبود اما حالا دیگه واقعا از همه چیز خستم، انگار هر روز دارن شکنجم میدن، میخوام فقط زندگیم تموم شه.لطفا کمکم کنید.
سلام دوست عزیز؛ لازمه که ریشه و دلیل این ناراحتی شما کاملا بررسی بشه تا اینکه بتونید به سمت بهبودی و حال خوب پیش برید. میتونید به یک روان تحلیلگر و یا روانشناس فردی مراجعه کنید.
یک مشکل دیگه ای که داشتم من خیلی وقایع را فراموش میکنم و و کلا خیلی زود یادم میره یا بهتره بگم قاطی میکنم مثلا یک ویدیو تو یه کلیپو با اتفاق هفته ی قبل قاطی میکنم و نمیتونم روز هارو با اتفاقاتشون از هم تشخیص بدم مثلا الان گذشته برام مثل یه خلاصص هیچ چیز خاص تو ذهنم نیست دائم تصورو خیال میکنم اصلا تمرکز ندارم صبح تا شب درحال صحبت با خودمو تصورو خیالم و موقعیت های نا مرطبت رو تصور میکنم و تو اونا رول بازی میکنم مثلا نشستم دارم درس میخونم یه جای دیگه ایم ممنون میشم راهنماییم کنین
سلام محمد هستم ۱۸ ساله من فرزند اول خانواده هستم از بچگی پدرو مادرم دعوا داشتندو بحث روزی نبود که همچی خوب تموم شه یا اون حالش بد بود یا اون برای همین مادرم با من دردو دل میکرد مثلا ۹ سالم بود بعد از یه مدت بینشون قرار گرفتم و تا میخواست دعوا شه بلاخره یه جوری حواسشونو پرت میکردم الان یه برادرو یه خواهر کوچک تر دارم که برا اونا هم همین کارو میکنم تا دعواشون نکنن ولی والا دیگه خسته شدم از دوسال پیش نشونه های افسردگی رو داشنمو میل به خودکشیو و..(البته اون زمان به خاطر محدودیت های زیاد پدرم و مسائل دیگه مراجعه کردم) رفتم پیش روانشناس و برام یه مدتی قرص نوشتو بعد هم قطع کرد ولی متاسفانه بعد از چند جلسه اون هم شروع کرد به دست به سر کردن من الان واقعا حالم خوب نیست ولی اصلا کسی به افسردگیم اهمیت نمیده مثلا با من دردودل میکنن و من به تک تکشون گوش میدمو مراقبشونم ولی حتی یکیشونم نمیشینه و بدون اینکه منو قضاوت کنه یا سرزنش با حوصله بشینه بهم گوش بده میخاستم ببینم الان من باید چکار کنم ممنون
سلام دوست عزیز؛ میتونید از طریق مراجعه به روانشناس فردی و ارزیابی کامل مشکلتون، برای رفعش تلاش کنید.
سلام من 16 سالمه
3 سال پیش برادرمو از دست دادم حال خوبی نداشتم
فکر خودکشی
خودزنی
مشتاق ب تنها بودن
کم حرف شدن
کم خوابی
بی اشتیاقی به زندگی
کم غذا خوردن و…
به روانشناس مراجعه کردم و گفتن افسردگی شدید دارم و به روانپزشک منو معرفی کردن ولی خانوادم نخواستن دارو مصرف کنم
الانم هنوز همون علائمو دارم ولی فکر خودکشی از ذهنم رفته! و دوس دارم همیشه تنها باشم یه جوری شدم انگار از ادما متنفرم و ازشون فاصله میگیرم
خواستم ببینم افسردگی من تا الان ادامه داشته؟
سلام دوست عزیز؛ بررسی این موضوع از طریق مصاحبه بالینی و حتی شاید انجام تست، امکانپذیره. پس بهتره که حتما از روانشناس کمک بگیرید.
منم همین طوری شدم اما هیچ جا نرفتم تنهایی ارومم میکنه وضعم خرابه
سلام خسته نباشید/راستش من ۱۸ سالمه و از تابستون پارسال تا الان همش مریضم همش احساس کسالت میکنم و خیلی میخوابم حتی تو درسمم فوق العاده افت تحصیلی داشتم درحالیکه همیشه نمره هام عالی بود تنگی نفس داشتم و دستام و پاهام همش گز گز میشدن حتی مواقعی بود کامل از حال میرفتم هر دکتری هم رفتم فقد آمپول مسکن میزدن و میگفتن سالمی تست کرونا و چکاپ کامل هم گرفتن و گفتن هیچ مشکلی نداری تنها مشکلت کم خونی هس اما من الانم ک الانه حتی نمیتونم درسمم بخونم همش خستم
سلام دوست عزیز؛ این علایمی که ذکر کردین برای کم خونی شدید و همینطور کمبود انواع ویتامین B و D پیش میاد. برای بهبود علایم حتما درمان رو با جدیت پیگیری کنید.
سلام وقت تون بخیر ؟من چندوقت انقدر داغونم دوس دارم فقط بمیرم نباشم انقدر خستم از زندگیم ازدنیا همه چیز.دوتا بچه دارم.شوهرم تو زندگی اصلا اهمیت نمیده به ادم عشق محبت تو زندگیم وجود نداره باید عشق محبت ازیکی دیگه گدایی کنم .چیزی مصرف میکنه.باهمه اینا یکسره قور میزن بددهنی میکن به ادم .خسته شدم از زندگی کم آوردم داغونم بعضیا وقتا دوس دارم فرار کنم برم نباشم بعد میبینم مشکلاتم بیشتر میشه .خیلی احتیاج به کمک دارم
سلام دوست عزیز؛ توصیه میکنم هرچی زودتر از یک روانشناس فردی برای درمان افسردگی و مسایل خانوادگی تون کمک بگیرید. اول بخاطر خودتون بعد بخاطر فرزندانتون.
سلام من در ازمون سلامت روان مدرسمون شرکت کردم و حال روحیم رو وارد کردم و مشاورمون بهم گف ک علایم افسردگی شدید دارم خوب راستش من میدونم و واقعا دارم دیوونه میشم از این افکار دلم میخواد بهش بگم ک کمکم کنه خیلیم خواست کمکم کنه ولی همکاری نکردم الان بعد یک ماه میخام باش حرف بزنم ولی خوب نمیدونم مشکلم چیه اگ میشه کمکم کنبن
سلام دوست عزیز: چه با ایشون چه با هر مشاور و روانشناسی صحبت کنید بایستی با صداقت از حال و احساسات و هیجانات و موضوعاتی که زندگی عادی شما رو دچار مشکل کرده صحبت کنید.