به راحتی وقت مشاوره بگیرید همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی نیاز به صحبت کردن و مشاوره گرفتن از فردی داریم که بتواند ما را درک کند.
مشاوران حرفه‌ای و با تجربه
بازگشت وجه در صورت نارضایتی
مشاوره حضوری،آنلاین و تلفنی
انتخاب بهترین مشاور برای شما

مشاوره ارتباطی

مشاور آیا به مشاوره ارتباطی نیاز دارم؟ مشاور ازدواج مشاور ارتباطی چه کسی است؟ مرکز مشاوره آشنایی با مرکز مشاوره ما سرویس ها سوالات متداول مشاوره ارتباطی

آیا به مشاوره ارتباطی نیاز دارم؟

ما انسان ها، موجودات اجتماعی هستیم و دوستی یکی از پیوندهای مهمی است که این نیاز به ارتباط عاطفی را برآورده می کند. دوستی یکی از مهمترین قسمت های زندگی ما است و ارزش قابل توجهی به آن می بخشد. مراقبت و عشقی که از طریق دوستی به دست می آوریم، زندگی ما را ارتقا می بخشد. اهمیت مشاوره ارتباطی و بهترین مشاوره ارتباطی نیز به دلیل اهمیت ارتباطات است.

دوستی می تواند به کسی کمک کند تا با مشکلات بهداشت روانی نیز کنار بیاید. دوستان بزرگترین سیستم پشتیبانی یک شخص هستند.

اما دوستی ها همیشه به خوبی پیش نمی روند. به همان اندازه ای که داشتن یک دوستی سالم، سازنده است، دوستی های ناسالم و مشکلات آن می تواند زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده و آثار بسیار مخربی داشته باشد.

دلایل مراجعه به بهترین مشاوره ارتباطی:

زمان مشاوره ارتباطی چقدر است؟

زمان مشاوره ارتباطی نیز مانند دیگر مشاوره ها، وابسته به مشکلات و نیازهای شما است. اگر در موقعیت اجتماعی ویژه ای مشکل دارید، ممکن است مشاوره کوتاه مدت برای شما کافی باشد. اگر در مهارت های ارتباطی دچار مشکل هستید یا از اختلال اضطراب و ... رنج می برید، دوره درمان می تواند طولانی تر باشد.

آیا مشاوره ارتباطی در زمینه رابطه زوجین نیز مفید است؟

بله! رابطه عاشقانه نیز نوعی رابطه است. تمام روابط نیاز به چارچوب ها و معیارهایی دارند که رعایت کردن آن ها ضروری است. اگر چه زوج درمانگران در زمینه روابط زوجین تخصص دارند، با این حال مشاور ارتباطی نیز می تواند به شما کمک کند. به ویژه اگر مشکل شما در رابطه عاطفی تان، ریشه در مهارت های ارتباطی شما دارد.

مهارت های ارتباطی چیست؟

مهارت های ارتباطی ابعاد بسیار زیادی دارد. برای مثال، نحوه برقراری مکالمه، مشخص کردن مرزهای دوستی، نحوه بیان نظرات یا حل کردن مشکلات و ... از مهارت های ارتباطی هستند.

طول جلسات چقدر است؟

جلسات مشاوره در مرکز مشاوره ما، ۴۵ و ۶۰ دقیقه هستند که انتخاب آن با شماست.

آیا مشاور ارتباطی به درمان اضطراب نیز کمک می کند؟

مشاوران ارتباطی، روانشناسانی با تخصص در زمینه ارتباطات هستند. آن ها در درمان اضطراب می توانند به شما کمک کنند. اما اگر تشخیص دهند که بهتر است شما درمان تخصصی اضطراب را دریافت کنید، شما را به یک روانشناس یا روانپزشک ارجاع خواهند داد.

آیا مشاوره ارتباطی برای فرزندم موثر است؟

بله! مشاوره ارتباطی برای کودکان موثرتر است. اگر آن ها در برقراری ارتباط با همسالان یا معلمان و ... مشکلی داشته باشند، مشاور ارتباطی به آن ها کمک خواهد کرد. علاوه بر این، کودکان در مراحل رشد خود مهارت های متفاوت همچون ارتباط را می آموزند. مشاور ارتباطی به فرزند شما کمک می کند تا این مهارت ها را از سنین پایین و به درستی کسب کنند.

4.5/5 - (142 امتیاز)

مشاور ارتباطی چه کسی است؟

مشاور ارتباطی متخصصی است که به شما در کسب مهارت های ارتباطی، حل تعارضات، داشتن دوستی های سالم و … کمک می کند. مشاور ارتباطی با پرسیدن و درک علت اصلی چالش های ارتباطی در زندگی شما، از جمله تجربیات کودکی، حوادث منفی، قرار گرفتن در معرض تحقیر شدن و … که ممکن است منجر به باورهای فعلی در ارتباطات شما شود، نگرانی را کشف خواهد کرد و به شما در حل مشکلات ارتباطی کمک می کند. در اولین جلسه مشاوره ارتباطی، مشاور فضایی ایمن و بدون قضاوت را برای به اشتراک گذاشتن تجربیات شخصی  شما فراهم می کند. مشاور جزئیات اساسی درباره شما و مشکلات را در نظر می گیرد و یک رابطه درمانی برقرار می شود.

مرکز مشاوره و روانشناسی روان آرام، دارای مجوز رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره بوده و توسط سرکار خانم دکتر آزیتا امین الرعایا تاسیس گردیده است. کادر کلینیک روان آرام را مشاورانی خبره، اساتید دانشگاهی و روان درمانگران به نام تشکیل داده اند. حوزه فعالیت این کلینیک روانشناسی را می‌توان حوزه فعالیتی وسیعی دانست چرا که خدمات ارائه شده در این مرکز مشاوره مشکلات روان شناختی، روان پزشکی، کودک و نوجوان، بزرگسالان، فردی، زوج درمانی، خانواده و حتی مشاوره های گروهی را نیز پوشش می‌دهد

بهترین مشاوره ارتباطی
بپیوندید
اطلاع از

182 نظرات
جدیدترین ها
قدیمی ها بیشتر رای
Inline Feedbacks
مشاهده همه کامنت ها
محمودرضا
2 ماه قبل

سلام ‌.وقتی دختری میگه میخوام تنها باشم،دقیقا یعنی چی ؟و اینکه میگه دوست دارم ولی میخوام تنها باشم فعلا و تقریبا ۹۰درصد راست میگه ؟

Helia
2 ماه قبل

سلام وقتتون بخیر
هلیا هستم 17 سالمه
جدیدا با پسری آشنا شدم که همسن هستیم
چون پسر دوست مامانمه قبلناهم دیگه رو حضوری دیده بودیم
مامانم هم از ارتباطمون خبر داره
غیر مستقیم میدونیم که بهم حس داریم ،
برای مستقیم کردنش تلاش کرد قرار بیاره باهام بیرون ( احتمال زیاد اونجا میخواست بهم بگه )
ولی من ب دلیل مخالفت مامانم نرفتم ،
مدتی بعدش هم باهم چت میکردیم
اتفاقا به نظرم از باهم حرف زدن دوتامون لذت می‌بریم
تا اینکه یه شب که چتمون تموم شد
فرداش من به دلایل خودم نخواستم پیم بدم
چون انگار شرطی شده ،۲ روز پشت سر هم خودش پیم داده بود ،روز سوم منتظر پیم من بود حتما
منم که پیم ندادم شنبه بود
امروز سه شنبه ست
هنوزم پیم نداده
اول کسی که ۳ سال پیگیری منو میکرد اون بود
کسی که غیر مستقیم ادعای دوست داشتن میکرد خودش بود
بعد چطوری ممکنه ۴ روز کلا نباشه ؟
اصلا میشه به این آدم اعتماد کرد ؟
از طرفی نمی‌خوام فکر کنه
۱_ فکر می‌کنه دختر وابسته ای ام نمیتونم بدون اون
۲_ فکر می‌کنه اهمیتی بهش نمی‌دم اگه پیام ندم
به نظر شما کار درست چیه ؟
پیام بدم ؟ اگه دادم چی بگم ؟
اگه پیام داد جوری رفتار کنم که انگار اتفاقی نیافتاده یا بالعکس ؟

مریم کرمی
2 ماه قبل

سلام ممنون از شما
من امروز اتفاقی متوجه شدم پسرم که ۲۳ سالش هست با دختری در ارتباط هست و همدیگه رو عشقم و همسرم صدا میکنند پسرم دانشجوی سال سوم پزشکی هست و از لحاظ ظاهر خیلی خوبه و از نظر مالی هم پدرش سطح بالایی داره اما هنوز خیلی راه در پیش داره میترسم گرفتار بشه
میشه بفرمایید باید چیکار کنم و چطور باهاش صحبت کنم که بهش برنخوره و بتونه راحت درین مورد باهام صحبت کنه؟🙏

دانیال
3 ماه قبل

درحدود 4سالی هست که با خانومی 40ساله که متعلقه و یک پسربچه 5 ساله هم داره آشنا شدم خیلی بهش علاقه مند شدم ودوستش دارم ولی اون منو به چشم برادر میببنه وهمش منو داداش صدامیکنه مادرشم درجریانه وچون پدروبرادر نداره وخودشم سرطان داره همش دخترشو بهم سفارش میکنه که حواسم بهش باشه خودش میگه بریم صیغه برادرخواهری بخونیم که راحتر باشبم درضمن همش فکر میکنم وقتی ازمن جدا میشه باکسی درارتباطه ولی به من چیزی نمیگه حتی چندباری باهاش دعوا کردم واعتراض کردم ولی قسم میخوره که باکسی نبستم قبلا بودم ولی الان باکسی نبستم ولی من مطمئنم که باکسی درارتباطه نمیدونم باهاش چیکارکنم؟ اصلا ادامه این رابطه به صلاحه؟سردوراهی گیر کردم چون توی این چندساله تنگاتنگ با خودش ومادرش درارتباطم و خودمم قبول کردم که مثل خواهرم میمونه ودارم براشون مثل یک خانواده خرج میکنم ووقت وبی وقت ازشبانه روز که بهش بگم باهام میاد بیرون ومادرشم درجریانه نمیدونم به این رابطه ادامه بدم یاکات کنم؟ میترسم که برای دوتامون سخت باشه چون عادت کردیم بهم ممنون میشم راهنماییم کنید!سپاس

یاس
4 ماه قبل

سلام ۱۸ سالمه دومین رابطم با یه پسری ک خوبه هم از نظر خانواده هم اخلاق و من تو رابطه قبلیم با اینکه مدت کمی بود خیلی تنش داشتم و ب شدت وابسته و تو رابطه فعلیم بعد یه ماه هنوز وابسته نشدم و اون شور و ذوق ک تو رابطه اول داشتم ندارم یه جورایی دوست دارم تنها باشم ،از یه طرف فکر میکنم با دیدن همدیگه ممکنه وابسته نشم و یا حتی برعکس و طرف مقابلم بارها ابراز علاقه کرده حتی بارها هم گفته قصدش جدیه تا چندسال دیگ و ب خانوادش اطلاع داده ،میترسم با تموم کردن رابطه ضربه بدی بخوره و یا اینکه ممکنه بعدا خودم پشیمون بشم
میشه لطفا بگید با این دوگانگی چیکار کنم

المیرا
5 ماه قبل

سلام من حدود 3 ماه هست که با یک آقا پسری تو روبیکا آشنا شدم اولین بار که من حوصلم سر رفته بود رفتم پیوی ایشون ازم درخواست رل کردن منم گفتم اهلش نیستم و بلاکشون کردم اما بعد عذرخواهی کردن و گفتن بهم آبجی الان 3 ماه هست که با هم در ارتباطیم ایشون میگه که هیج نظری بهم نداره و فقط آبجیشم نمیدونم ارتباطمون درسته یا نه چون دلبسته هم شدیم ینی نمیتونیم همو فراموش کنیم اما هیچ نظری بهم نداریم اون مثل داداشمه منم مثل خواهرش به نظرتون میشه ارتباطمون رو ادامه بدیم

فاطمه
5 ماه قبل

سلام من اول با یه نفر اشنا شدم داخلمدرسه دوستم بود خیلی صمیمی شدیم همو بیشتر از هر کسی توی دنیا دوست داشتیم بعد از گذشت چند ماه دیگه بهم بی محلی میکرد کس دیگه ای رو پیدا کرده بود دعوا شد از هم جدا شدیم من رفتم اشتیش دادم الان نسبت به من بی توجه نگاهش اری از هر احساسی نسب به منه دیگه باهام زیاد حرف نمیزنه تغیر کرده با بعیه خیلی خوبه ولی با من نه من خیلی دوسش دارم میخوام دوباره باهم صمیمی بشیم مثل قبل لطفا کمک کنید تروخدا دارم نابود میشم

اکرم عامریان
5 ماه قبل

سلام من ۵۴ سالمه دو ساله بازنشسته شدم تمام دوره کاریم مدیر مدرسه بودم از نظر همکارها و والدین و دانش اموزان مدیر موفقی بودم در بین اقوام هم معمولا مدیر بودم اما الان مدتیست ورق برگشته و من مدام با اطرافیانم مشکل دارم البته احساس میکنم تمام کارهای منو برعکس دارن بیان میکنند خیلی گرفته ام میتونید راهنماییم کنید

رها
7 ماه قبل

سلام وقت بخیر من در ارتباطاتم با خانواده خیلی مشکل دارم متاسفانه هنوز نتونستم شاغل بشم چند سالی از فارغ التحصیلی من میگذره ولی به دلیل مشکلات روحی که داشتم تو خونه بودم ولی مدتیه حالم بهتر شده و میخوام یه کار راه بندازم یا دنبال کار بگردم ولی متاسفانه بحثای زیادی تو خونه پیش میاد واین باعث میشه من چندین روز بهم بریزم و تو اتاقم بمونم و انگیزه مو از دست میدم کلا پرت میشم و بعد از چند روز میام بیرون میخام یه کاری بکنم دوباره همین اتفاق میفته و باز چند روز میرم تو خودم و عملا هیچ کاری نمیتونم بکنم میدونم مشکل از منه ولی من هنوز اون قد قوی نیستم که با این مشکلات کنار بیام
کلا تو ارتباط آدم ضعیفیم تو خوابگاه مشکل داشتم ولی نه با همه حتی یه بار دو سه تا از بچه ها پشت سرم حرف میزدن و یکی از دوستام گفته بود نه دختر بدی نیس اونجوری که شما میگید
آدم بد یا بدجنسی نیستم ولی ارتباطاتم ضعیفه
اکثرا تو ارتباط با ادما اذیت میشم و الان ترجیح میدم خیلی رابطه نزدیک نداشته باشم ولی فعلا تو خونه خیلی اذیت میشم خصوصا که خواهر و برادرم خیلی با هم خوبن و وقتایی که با من بحث میشه بارهرکسی همیشه انگار من مقصرم واین حس خیلی بدی به من میده حس میکنم که من اشتباهم و هرچی میخوام مبارزه کنم با این حس کم کم دارم کم میارم. واقعا انگار سخته برام خودمو از این وضعیت خلاص کنم میترسم دوباره حال روحیم بهم بریزه

صادق
7 ماه قبل

سلام من صادقم
من نمیتونم با افراد ارتباط بگیرم و باهاشون دوست بشم تا الان دوستانی که دارم اون ها ارتباط گرفتن با من و من پذیرفتم و خودم تا ب حال به کسی درخواست دوستی ندادم و خودم پیش قدم نشدم و
نمیدونستم به چه شکلی شروع کنم و از کجا شروع کنم و چه کلماتی رو استفاده کنم تا این دوستیه محقق بشه
ممنون میشم راهنماییم کنید فعلا هم تنها ام و احساس میکنم دارم افسرده میشم

Last edited 7 ماه قبل by صادق
ساتین
7 ماه قبل

سلام ساتین هستم من به کسی اعتماد نمیکنم مثلاً میترسم که اگه عشقمو با کسی اشنا کنم منو ول می‌کنه میشه کمکم کنید

سارا
8 ماه قبل

سلام
من ۱۷ سالمه کلاس یازدهم هستم
من یه دوست پیدا کردم ک خیلی دلم میخواد باهاش صمیمی بشم
و تلاشم رو کردم بهش نزدیک بشم و با من احساس نزدیکی کنه
ولی متاسفانه هر کار میکنم با هم احساس نزدیکی نمیکنیم
در پیوی زباد با هم حرف میزنیم ولی با حرفاش منو ناراحت میکنه و کمی بی توجهی میکنه
یه دوست جدید تو کلاس پیدا کرده و من خیلی بهش دوستش حسودی میشه ک رابطه خوبی باهم پیدا کردن
هر بار ک ناراحت میشم بعدش توجه نمیکنم و سعی میکنم پیامش ندم و از ذهنم بیرونش کنم ولی نمیشه و اونم انگار براش مهم نیس چون اقدامی نمیکنه
سعی کنم جدی رابطه مو باهاش قطع کنم یا جور دیگه ای ادامه بدم؟

سامیار
5 ماه قبل
پاسخ به  سارا

منم عین تو الان چیکار کنم

ناشناس
8 ماه قبل

سلام.وقت بخیر.من دختری هیجده ساله دارم که بایه پسر نوزده ساله چندماهیه دوست هستن هفته ای یکبار باهاش میرن بیرون هرچقدرم بادخترم حرف زدم که اینجور دوستیا خوب نیست براهر دوتاتونم آسیب زاست قبول نگرد وگفت این یه دوست اجتماعیه مثل دوستام که تومدرسه ان ومن هرچقدر باهاش صحبت میکنم قبول نمیکنه که این دوستی راتموم کنه دخترم میگه من باید بهش اعتماد داشته وهرموقع میخواد بره بیرون مانعش نشم من خیلی از این بابت نگرانم و میترسم مشکلی براش پیش بیاد لطفا راهنماییم کنیدمن باید به دخترم اعتماد کنم یااینکه مانع این دوستی باشم .ممنون

منصوره فرهادی (کارشناس تیم محتوای روان آرام)
8 ماه قبل
پاسخ به  ناشناس

سلام دوست عزیز؛ اعتماد داشتن یکباره و فقط برای یک مورد خاص،یا یک شبه حاصل نمیشه. اگه رابطه شما و فرزندتون با اعتماد و رفاقت تا به امروز پیش رفته باشه، و تجربیات و اگاهی های لازم رو به درستی بهشون منتقل کرده باشید، امروز نباید خیلی نگران باشید. هنوزم میتونید ضمن تقویت رابطه تون با دخترتون، میتونید بدون سرزنش و قضاوت از ترس ها و نگرانی هاتون با دخترتون صحبت کنید. در خلال صحبت ها، گهگاهی بدون سوگیری اطلاعات و آگاهی بدید. و اطمینان بدید که همیشه میتونه روی شما حساب کنه و شما همیشه کنارش خواهید بود و دوستش خواهید داشت. حتی اگه یه زمانی اشتباهی رخ بده.

سوگل
8 ماه قبل

سلام من ی نوجوان کنکوری هستم تازه ۱۸سالم شده و یجورایی ی حس کشس خاصی نسبت به مشاورم دارم(مشاور کنکور) ک ۱۲سال ازم بزرگ تره طی ی اتفاقاتی ب قصد کمک اکانتامو گرف ک پاک کنه ولی انگار ناخداگاه پیامایی اومده و ایشون راجب خودش حرفایی رو دیده بعد و از این اتفاق خیلی پیگیر تر شده چ درسی چ حرف زدن های متفرقه کلا ادم خون گرمی هست ولی بامن مهربون تر شده و خودم حس میکنم بهم نزدیک تر شده و هعی میگه اعتراف کن و این حرفا حتی شده شب ساعت یک من گزارش روزانمو بفرستم و خرفو کش بده و تا ساعت دو ،سه شب باهم حرف بزنیم من حس میکنم دوسش دارم ولی حس اتشین عشقی ک بقیه از دوست داشتن و… میگن رو ندارم و البته نمیدونم چیکار کنم بهش بگم ک بهش حسی دارم یا ن چون از عواقب گفتنم میترسم یعنی چ موافق حس من باشه چ موافق حس من باشه حسش از هردوتاش میترسم چون اگ موافق باشه و بریم تو رابطع میترسم بازیچه کنه منو و از شکست عشقی تو مهم ترین روزای زندگیم از دروغ گفتن ب مادرم و حتی از جواب ن شنیدن و عوض شدن رفتارش بعد دونستن میترسم و اصلا نمیتونم بهش فکر نکنم و بشدت ب ی راهنمایی و کمک نیاز دارم

منصوره فرهادی (کارشناس تیم محتوای روان آرام)
8 ماه قبل
پاسخ به  سوگل

سلام دوست عزیز؛ بهتره احساسات و نیازهاتون رو بررسی کنید و اونا رو با توجه به شرایطی که دارید مدیریت کنید. میتونید اونا رو بنویسید و اولویت بندی کنید. نوشتن احساسات ( مثبت و منفی ) و نیازها (با توجه به شرایط کنونی و نیاز آینده) و اهداف ( اول دو،سه ساله بعد در قالب یکساله،6ماه،3 ماه،2و1 ماه و بالاخره هفتگی) خیلی کمک میکنه که بتونید اوضاع فعلی خودتون رو با توجه به اهداف و نیازهاتون و روابط بین فردی خودتون، مدیریت کنید. هرچقدر شما روی احساس و نیازهای خودتون تسلط داشته باشید روابط بین فردی تون رو (چه الان؛ مشاورکنکور، چه در آینده با افراد دیگه ای) خیلی بهتر مدیریت و تصمیم گیری خواهید کرد.

سوگل
8 ماه قبل

سلام خیلی ممنون از اینکه جواب دادید
خب من کارایی ک گفتین رو انجام دادم حتی تصمیم جدی گرفته بودم که بیخیالش بشم ولی وقتی پیام داد و حدودا یک روز کامل حرف زدن ما تموم نشد یعنی وقفه افتاد بین حرف زدنمون مثلا موقع شام و ناهار و یا میگف کلاس دارم میرفت و دوباره میومد و من چندین بار خداحافظی و شب بخیر و… گفتم ک تموم کنم چت کردنو ولی اصلا توجهی نکرد
اوایل حرف زدن حس کردم عصبی یا بی حصله هست بهش گفتم که انگار یکم عصبی و کلافه بنظد میرسین گفت توچرا همیشه حس میکنی من عصبیم بعد حرفو کشوند به علاقه و دوست داشتن و اینکه دلت چی میخاد منم ی فیلم از خودم و پسر عموم که چهار سالشه البته خودمو کات کردم فرستادم براش اونم با خنده گف انگار میخوام بدزدمش که همچین میگنه چرا کات کردی البته با کلی استیکر خنده
من واقعا فکرم درگیر شده کلافم نمیدونم چیکار کنم حس میکنم اگه نگم حسرت نگفتنش رو دلم میمونه و شانس بزرگیو از دست میدم و اگه بگم ممکنه خیلی اتفاقای بدی بیوفتع
البته دیشب دیدم حرف زدن تموم نمیشه و منم تو جنگ بودم با احساساتم یهو بهم گف انگار داری با دشمن فرضیت جنگ میکنی منم گفتم دقیقا و بعدش کامل گوشیو بستم
چیکار کنم ؟
اختلاف سنی ۱۲سال زیاده؟
چون توخانواده ما کلا رسمه که با کسی ازدواج کنی ک از خودت یکم زیاد بزرگ تره
یا اصلا چجوری میتونم با شخصیتش بیشتر اشنا بشم
چجوری باهاش رفتار کنم
میشه یه کمک کلی بهم بکنید
خیلی ممنون

بهار
8 ماه قبل

سلام.من۴ماهه با پسری اشنا شدم خودش اصرار ب اشنایی داشت اوایل خیلی مهربون الان خیلی سرد برخورد میکنه.مادوبارهمودیدیم و کمی رابطه سطحی داشتیم.حالا نمیدونم چرا تغییر رفتار داده.و اینکه خیلی خودشو میگیره.بنظرشما این رابطه ب جایی میرسه؟احساس میکنم ازم سواستفاده شده

سارا
8 ماه قبل

سلام من مدتی پیش با آقایی آشنا شدم و تمام سعی خودم رو کردم که در ارتباط با ایشون بهترین خودم باشم ما از طریق دوست برادرم باهم آشنا شدیم درواقع ایشون معرف من شدن برای استخدام من از هر لحاظ سعی کردم عالی باشم و متوجه بودم که این آقا هم به من تمایل دارن ولی همیشه با من سرد بودن جوری که بیش از اندازه بود و حتی بعضی وقتا انگار داره از قصد این کارو میکنه و سعی میکنه سرد خشک و بداخلاق باشه و درحالی که با بقیه همکارانمون دوستانه می‌خندید و حتی شوخی میکرد من جایگاه اجتماعی خوبی هم دارم و اطرافیانم منو موفق میدونن اما این طرز برخورد باعث شد من خودمو کوچیک ببینم و به شدت اعتماد به نفسم رو از دست بدم و ما همیشه یه رابطه همکاری جدی و خشک داشتیم

نا شناس
9 ماه قبل

من وقتی خانوادم به کسی بیشتر توجه می کنند عصبی می شم و نمی تونم خودمو کنترل کنم

پگاه
9 ماه قبل

سلام وقتتون بخیر ، ببخشید من رابطم حدود یکساله کات شده اما تو این مدت کم و بیش و دوستانه در حد فالوور باهم در ارتباطیم خیلی کم ولی لایک و ریپلای استوری و اینا داشتیم
چند روز پیش ایشون کاملا بی مقدمه ب من پیام داد ک میخام ببینمت منم دلیل پرسیدم و گفت همینجوری ، قرار شد ک هماهنگی کنه همو ببینیم اما خب خبری نشد ازش و مجدد پیام داد ک کاری پیش اومده نتونستم اوکی کنم سر فرصت حتما همو میبینیم منم گفتم باشه اشکال نداره
الان چند روزه میگذره ولی هیچ خبری ازش نیست برای هماهنگی قرار
میخاستم بپرسم ک صلاح هست و کار درستیه من پیگیری کنم ؟ بپرسم که چرا اوکی نکردی پس همو ببینیم یا حداقل بپرسم ک چی میخاسته بگه بهم
چون نمیخام هول نشون بدم یا اینکه بفهمه من منتظرم ، ممنون میشم کمکم کنید

شاهین
10 ماه قبل

سلام من سه سال درگیر یه رابطه مجازی بودم با یه دختری از یه شهر و فرهنگ دیگه خیلی هم رو دوست داشتیم و هر روز حرف میزدیم و برنامه اینده میچیدیم تا اینکه فهمیدیم ما زیاد به هم فکر میکنیم و درگیریم و حتی کنکور قبول نشیدم تصمیم گرفتیم جدا بشیم بعد سه چهار ماه من تو اشنایان به یه دختری کمک درسی میکردم گفت به من علاقه منده و خب من واقعا دوسش داشتم و احساسم بهش واقعی بود تا اینکه نفر اول بهم پیام داد و گفت تو رفتی با اون و من با همه دوری هات ساختم و بدون تو نمیتونم و میخام خودکشی کنم منم خب همچنان یکم دوسش داشتم و گفتم باشه من به اون اشنامون میگم من نمیتونم باهات باشم و برمیگردم بهم گفت شرایط با من بودن سخته گفتم میدونم ولی من الان حال دلم اصلا باهاش خوب نیست و همش اذیت میشم و اون خیلی من رو دوست داره چیکار کنم من اللن 18 سالمه

امیر محمد
10 ماه قبل

سلام وقت بخیر ، راستش یه یک ماهی میشه که با یه دختری آشنا شدم ، اصلا کلا زیر روم کرده ، به خاطرش خیلی کارای قبلم و انجام نمیدم و خوشحالم هستم ، شخصیتش جوریه که میدونم اکه بهش حسم و بگم میره و دیگه نمیتونم ببینمش ، خیلی دوستش دارم ، به هر بهانه ای پیام میدم بهش باهاش حرف بزنم ، بعضی وقتا اوکیه اخلاقش اما بعضی وقتا هم سرده ، راهی هست که رابطمو باهاش گرم تر کنم و دوطرفه بشه ؟ تو رو خدا جواب بدید خیلی خیلی نیاز دارم به راهنماییتون
( رابطمون حقیقی هست)

امیر محمد
10 ماه قبل

سلام وقت بخیر ، امیر هستم ۱۷ ساله ،راستش یه یک ماهی میشه که با یه دختری آشنا شدم ، اصلا کلا زیر روم کرده ، به خاطرش خیلی کارای قبلم و انجام نمیدم و خوشحالم هستم که یه تغییر های خوبی درونم رخ داده ، شخصیتش جوریه که میدونم اگه بهش حسم و بگم میره و دیگه نمیتونم ببینمش ، خیلی دوستش دارم ، به هر بهانه ای پیام میدم بهش که باهاش حرف بزنم ، بعضی وقتا اوکیه اخلاقش اما بعضی وقتا هم سرده ، راهی هست که رابطمو باهاش گرم تر کنم و دوطرفه بشه ؟ تو رو خدا جواب بدید خیلی خیلی نیاز دارم به راهنماییتون (رابطمون حقیقی هست ، مجازی نیست)

عرفان
11 ماه قبل

باسلام خدمت شما من پسری 20 ساله و دانشجو ام و تمام فکر و ذهنم شده چطور یک دوست دختر داشته باشم اخلاقم نمیخام تعریف باشه ولی واقعا مهربونم خیلی احساسیم دلم میخاد واسه طرف مقابلم هرچی میخاد فراهم کنم فقط مشکل بزرگی که دارم نمیتونم با هیچ دختری حرف بزنم ینی مجازی خیلی راحت مثل بلبل صحبت میکنم ولی حضوری که میخام مثلا تو پارک یا جایی به قول معروف مخ طرف رو بزنن یا صحبتی داشته باشیم نمیتونم جلو برم انگار ی چیزی تو بدنمه منو از حرکت منع میکنه تو رو خدا کمکم کنید همه سن کمترا حتی رفیقای من خیلی راحت به دختر مورد نظرشون رسیدند اما من هنوز موندم چطور حرف بزنم ینی وقتی میرم پارک با سه تا مدل دختر برمیخورم دختری که لش پوشه به قول معروف پرروعه بری سمتش فحشت میده دختری که با دوستاشه چند نفرن دختری که معمولیه اما کمکم کنید تو این سه مورد من چطور باید برم جلو واقعا خسته شدم از این وضع شدیدا احساس بی عرزگی میکنم من پسری ام که کلاس زبان و باشگاه و همه چیش به موقع اما تو این داستان باید چیکار کنم لطفا کمکم کنید تشکر

فاطمه
10 ماه قبل
پاسخ به  عرفان

سلام من 11 سالمه عاشق پسر خالم شدم اون 14 سالشه الان 2 سال هس که بهش علاقه مند شدم من روز 13 بدر به دختر دایی 8 سالم گفتم که به پسر خالم علاقه مندم اونم شب تولد خالم به پسر خال گفت که فاطمه دوست داره و از اینجا شروع شد من اون شب خیلی شیک و زیبا لباس پوشیده بودم داشتم با دختر خالم میرقصیدیم اون روی مبل نشسته بود اما اصلا نگام نمیکرد گفتم اشکال نداره 3 روز بعدشم تولد زن داییم بود تولد زن داییم تو سالن بود لامپ خاموش شیک و باکلاس و یک جورایی میشه گفت پارتی بود و شب قبل از پارتی داشتم بهش پیام میدادم بهش گفتم خیلی دوست دارم و این حرفا اونم گفت خب خب ایا بنده وکیلم شما را به عقد اقا طاها در بیاورم منم گفتم بله……………. و باهم رل زدیم و شبی که پارتی بود زیر چشی نگام میکرد و یکسر میومد تو باغ منو سریع پشت سرش میرفتم و باهم حرف میزدیم دختر خالم از عشق واین چیزا سر در نمیاره امده بود یک گوشه قایم شده بود و حرف های مارو گوش میداد 10 سالشه رفت به مامانم گفت مامانم بهش محل نداد و گفت اشکال نداره دختر خاله پسر خالندختر داییم رمز گوشی طاها رو بلد بود طاها گوشیش دست من بود اخه رفته بود دستشویی من میخواستم اب بخورم گوشی رو گذاشتم رو میز دختر داییم امد بازش کرد و من تا امدم دعواش کنم سریع فرار کرد منم نمیخواستم تو گوشیش فضولی کنم ناخاسته به صفحه گوشیش نگا کردم اسمای مخاطب ها رو نخوندم فقط دیدم بهد چند تا اسم استیکر قلب بود چشام داشت سیاهی میرفت والان 2 هفته است که باهم کات کردیم من خیلی دوسش دارم اما ان اصلا نگامم نمیکنه میشه بگید چکار کنم که دوسم داشته باشه کلی التماسش کردم و بش پیام دادم مامانم فهمید و بلاکش کرد دیگه نمیتونم بش پیام بدم بگید چکار کنم این عشق یک طرفه بشه 2 طرفه تو را خدا دارم دیوانه میشم حضرم بخاطرش خود کشی کنم

پریا دلیر
1 سال قبل

سلام من یه دختر ۱۷ سالم
خیلی زود عصبانی میشم
مشکلم اینه که سر چیز های کوچک حرص میخورم
زود رنجم
اطرافیانم میگن بد اخلاقی
حتی خودمم دلم میخواد خوش اخلاق باشم
سر چیز های الکی اعصابم خورد میشه
یا قهر میکنم
چطوری این عادت هارو کم کم از سر بندازم
البته شرایط زندگیمم خوب نیست

Maryaam
1 سال قبل

خسته نباشید … ببخشید من ی مشکل خیلی بزرگی دارم که میشه گفت تقریبا تمام ذهنمو درگیر کرده… شاید عشق ی طرفه رو تجربه کرده باشیم اما اینکه یه کسه دیگه ای بهت علاقه داشته باشه ولی تو نه به نظرم واقعا سخته. من اولاش دوس پسرمون خیلی دوست داشتم ولی الان به دلایلی هیچ حسی بهش ندارم و میشه گفت بعضی موقع ها تنفر احساس میکنم 🙂 به خاطر همین خیلی برام سخته که مثل قبل باهاش باشم و خودش هم فهمیده که ی جوریم… تا اینکه صبرم لبریز شد و یه شب بهش گفتم … اما به طرز عجیب و وحشتناکی شکست جوری ک من تاحالا گریه یه پسرو ندیده بودم … بهش گفتم میتونیم به جاش دوست عادی باشیم ولی همش میگفت پس اون همه عشقی ک بهت دارم چی و واقعا داشت خرد میشد… می‌گفت تو فقط میخوای خودت آروم و خوب باشی.
من نتونستم ناراحتشیو و … رو ببینم و گفتم شوخی کردم و عب نداره و بیا برگردیم مثل قبل و فراموش کن و از این حرفا… اونم بی برو و برگشت قبول کرد … ولی من هنوز کوچک ترین حسی بهش ندارم و نمیدونم واقعا باید چیکار کنم که ن اون آسیب ببینه و ن من ک نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم …

فریبا
1 سال قبل

با درود
من فریبا هستم و حدود سه سال است که در آلمان زندگی میکنم. در بدو ورودم به آلمان حدود 50 روز با اصرار دخترعمه ام مهمان خانه او بودم و همه چیز تقریبا خوب بود تا اینکه کم کم متوجه شدم که وجود من ازاردهنده شده و داره خسته میشه در جستجوی خانه برامدم و با یکی از دوستان در شهر دیگری منزلی اجاره کردم و رفتم. بعد از چند ماهی موفق شدم کار پیدا کنم و خوشبختانه در فیلد کاری خودم با عنوان مهندسی مشغول شدم و اوضاع بهتر و بهتر شد. و رفتار دخترعمه سرد و سردتر شد. تا اینکه مادرش به رحمت خدا رفت و من یک هفته مرخصی گرفتم و ۱۴ ساعت راه را به جون خریدم و به دیدارش رفتم و یک هفته در کنارش بودم. بعد از مدتی از من خواست که برای پدرش دعوتنامه بفرستم من علیرغم میلم چون بهش مدیون بودم پذیرفتم اما مجدد گفت که میشه برای یک همراه هم دعوتنامه بفرستی و من چون احتمال میدادم اداره مهاجرت شهرمان قبول نکنه در کمال ادب گفتم که اجازه بده اول برای پدر ویزا بگیریم بعد برای نفر بعدی اقدام میکنم. از آن تاریخ تا به حال جواب تلفن مرا نمیدهد تا جاییکه به همسرش هم زنگ زدم پیام گذاشتم حتی به ایران به خواهرش زنگ زدم و گفتم من نگران حالش شدم اتفاقی افتاده در کمال خونسردی برای من نوشت نه اونا هم خوبند. خلاصه اینکه به حدی علیه من در ایران سم پاشی کرده است که پسرعمه ها و دخترعمه های دیگرم که در ایران هستند هم جواب مرا نمیدهند یا بسیار سرد پاسخ میدهند. حتی برای مراسم ازپواجم هم یک پیام تبریک ندادند و من نزد همسرم خیلی شرمنده شدم. این موضوع برایم بسیار ازاردهنده شده است. ناگفته نماند ایشان به خانواده اش نگفته است که در المان پناهنده شده است و همه فکر میکنند ایشان در المان دانشجو است. از زمانی که من توانستم به ایران بروم و مراسم عقد و ازدواجم را برگزار کنم و همسرم را هم به المان بیاورم همه متوجه موضوع شده اند. و اینکه من حالا دارم اینجا کار میکنم و اقامت دایم گرفته ام و هر سال یکی دوبار به ایران میروم باعث این جدایی ها شده است. حتی به من گفت به هیچکس در مورد نوع اقامت من چیزی نگو منم کلا سرم برای دردسر درد نمیکنه به هیچکس چیزی نگفتم. اما کسی که بعد از شش سال اقامت در المان حتی یکبار هم به ایران نیامده است حتی برای مراسم خاکسپاری مادرش همه را کنجکاو کرده است و همه داستان را متوجه شده اند. حالا من میخواهم هزینه اجاره بها و پذیرایی و مهمون نوازی 50 روز که مهمان ایشان بودم را به ایشان پرداخت کنم که دیگر مدیون شان نباشم و شاید این داستان غم انگیز تمام شود و علیه من اینقدر داستان سرایی نکند. چون یکبار خیلی گستاخانه ابراز داشت که تو همخانه ما بودی و خودت هم میدونی اینجا همه چیز گرونه و شرایط اقتصادی خوب نیست و شوهر من مدتها بیکار بوده و این حرفها بسیار مرا ازرده خاطر کرد. طوری که هر روز به خودم ناسزا میگم که چرا به خونه اش رفتم و تا اخر عمر باید بار منت ایشان بر سرم باشه. لطفا به من بگویید آیا تصمیم درستی گرفته ام یا خیر. چون میخواهم همه هزینه هایی که در این مدت 50 روز بابت اجاره منزلش و خورد و خوراک و بلیط اتوبوس و … تا جایی که خاطرم هست با ایشان تسویه کنم شاید این داستان تمام شود. عملا 7 ماه است که با من قطع رابطه کرده است و حتی مرا از همه صفحات مجازی بلاک کرده اما بدگویی مرا در ایران به حدی کرده است که اعتبار سالیان سال زندگی بی حاشیه مرا زیر سوال برده است. فقط دلم میخواهد با او بی حساب شوم و بهش مدیون نباشم وگرنه این ارتباط از نظر من تمام شده است. کسی که سالها به عزیزترین افراد زندگیش دروغ بگوید قطعا لایق ارتباط نیست. لطفا مرا راهنمایی کنید.
با سپاس فراوان

پاسخگوی شما 9 الی 21

88216100 نوبت‌دهی مشاوره