اختلال شخصیت مرزی، اختلالی با شدت بالا و کاملا مخرب است که در یک تا دو درصد از جمعیت جهان وجود دارد و در زنها بسیار بیشتر است که این درصد به دوبرابر مردها هم میرسد. گفت شده است حدود 85 درصد از بیمارانی که به درمان اختلال شخصیت مرزی نیاز دارند، رفتارهای مثل خودکشی انجام میدهند و 9 درصد آنها به همین نوع مرگ یعنی خودکشی دچار میشوند. کسانی که به این اختلال مبتلا هستند در مرزی بین نوروز و سایکوز قرار دارند. الگویی که ثباتی ندارد و پرتنش است و روابط فردی با نوسان بین دو قطب، آرمانیکردن و بیارزشکردن مشخص میشود؛ بیثباتی بارز و مستمر خودپنداره، رفتار تکانشی، تهدید یا انجام رفتارهای خود آسیب رسان با تکرار بالا، نبود ثبات عاطفی، عصبانیت زیاد و بدون تناسب یا اشکال در کنترل عصبانیت از موضوع های با اهمیت در درمان اختلال شخصیت مرزی است.
این اختلال فقط در جمعیت بیمار وجود ندارد، بلکه ویژگیها و ریشه های آن در جمعیت عادی نیز قابل مشاهده است. ریشه های اختلال شخصیت مرزی در جمعیت عادی مردم ، با پیامدهای منفی با معنایی رابطه مستقیم دارد؛ از این پیامد ها میتوان به مشکلات تحصیلی، وجود مشخصههای اختلالات خلقی، اختلال در روابط و مشکلاتی نظیر مصرف مواد و الکل اشاره کرد. پس وجود ریشه های این اختلال نه تنها در افرادی که این اختلال را دارند قابل رویت است، بلکه در جمعیت عادی نیز باعث بوجود آمدن مشکل می شود.
محیط تربیتی
در زمینه رفتار شناسی، درمان و ویژگیهایی که با این اختلال ارتباط دارند، نظرات و نقد های زیادی وجود دارد که همه آنها بر ترکیب و تعامل عوامل بیولوژیکی و محیطی اشاره میکنند. یکی از انواع مشهور این اختلال، نوع زیستی اجتماعی لینهان است. او بر این اعتقاد دارد که اختلال شخصیت مرزی، در نتیجه تعامل و تبادل بین آمادگی زیستی فرد، مشکلاتی در زمینه تنظیم هیجانی و محیط تربیتی آشفته به وجود میآید. در صورت وجود این موارد باید هرچه سریع تر نسبت به درمان اقدام کرد.
عوامل بیولوژیک و محیط خانوادگی
عوامل دیگری نیز به همین صورت به نقش تعیینکننده ای که محیط تربیتی و پرورشی فرد در ایجاد اختلال شخصیت مرزی دارد تأکید میکنند. مثلا زنارینی و جمعی از همکاران او، مدلی چند وجهی درباره رفتار شناسی این اختلال پیشنهاد دادهاند که اولین عامل آن، وجود داشتن حالت تروماتیک در خانه است. از دیگر نظرات که در زمینه این اختلال، میتوان به نظریه ذهنیتهای طرحوارهای یانگ و همکاران اشاره کرد که بر دو علت اصلی در شکلگیری این اختلال تأکید میکند:
عوامل بیولوژیک و محیط خانوادگی که بهشدت پریشان باشد؛ نبود امنیت، نبود ثبات، تنبیه، طرد و محرومیت از مهمترین ویژگیهای این نوع خانواده ها است. بصورت جامع ما حصل تمامی نظریههای آسیبشناسی و درمان اختلال شخصیت مرزی که درباره آنها صحبت کردیم، در این است که تجربیات دوران کودکی و نوجوانی و انواع بدرفتاریها با فرد در این دوران، از مشخصههای اصلی محیطی است که افراد با این اختلال در کودکی تجربه کردهاند.
تجربه بدرفتاری در کودکی
با توجه با این نظرات، مطالعات گسترده ای انجام شده است و رابطه بین اختلال شخصیت مرزی و سابقه آزار و رفتار بد و تجاوز در دوران کودکی مشخص شده است. بیش از 92 درصد از افرادی که روانپزشک اختلال شخصیت مرزی تایید کرده که آنها نیاز به درمان دارند، گزارش دادهاند که در کودکی تجربه انواع بدرفتاری اطرافیان شامل حال آنها می شده که شامل سطح های مختلف آزار و اذیت جنسی، آزار جسمانی و آزار از نوع هیجانی بوده است. مثلا لاپورت و همکاران او نشان دادند زنانی که نیاز به درمان دارند، در مقایسه با زنان دیگر، سطوح بالاتری از کودکآزاری را تجربه کردهاند. این تحقیقات وجود رابطه بین کودکآزاری و اختلال شخصیت مرزی را نمایان میکند.
از بین انواع اذیت و آزار در دوران کودکی، اذیت و آزار هیجانی اهمیت زیادی دارد. چون در مقایسه با انواع دیگر کودکآزاری، بهسختی پیدا می شود. تحقیقات زیادی ارتباط بین اذیت هیجانی دوران کودکی با اختلال شخصیت مرزی را تأیید میکنند. هر چند تحقیقات خیلی زیادی رابطه بین آزار دوران کودکی و اختلال شخصیت مرزی را نشان میدهند، این موضوع به معنای آن نیست که تمام قربانیان بدرفتاری کودکی نیاز به درمان این اختلال دارند. پس، تحقیقات انجام شده ساز و کار های خاص بین واقعه آزاردهنده دوران کودکی و اختلال شخصیت مرزی را بررسی کردهاند.
یکی از مباحثی که در این باره درباره آن بررسی و پژوهش خیلی زیادی شده، وابستگی است. بالبی وابستگی را سازهای در نظر میگرفت که در تمام طول عمر وجود دارد و بر روابط افراد موثر است. او اعتقاد داشت وابستگی ممکن است بی خطر یا خطرناک باشد؛ بدون خطر بودن وابستگی زمینه را برای آسیبشناسی روانی ایجاد میکند. همچنین از نظر او، هسته اختلالات شخصیت، وابستگی بی خطراست.
وابستگی
روانپزشکان در درمان اختلال شخصیت مرزی رابطه نظری بین وابستگی و آسیب در شخصیت را تایید کرده اند. در این باره، به رابطه دلبستگی ناایمن و اختلال شخصیت مرزی توجه زیادی شده است. آرونسون و همکاران تحقیقاتی درباره آزمودنیهای بالینی انجام دادند که نتایج نشان داد بین اختلال شخصیت مرزی و سبک دلبستگی خطرناک و مضطرب رابطه خیلی با معنایی وجود دارد. در حالی که رابطه بین دلبستگی پر خطر و مضطرب و اختلال شخصیت مرزی در بسیاری از تحقیقات نشان داده شده است، درباره رابطه بین سبک دلبستگی پر خطر اجتنابی و این اختلال اتفاق نظر وجود ندارد.
اگرچه پر خطر و اختلال در دلبستگی به مقدار زیادی با آسیبشناسی شخصیت رابطه مستقیم دارد و راجع به آن بهخوبی تحقیق شده است، تحقیقات اندکی به بررسی سازوکارهای موجود در وابستگی و اختلالات شخصیت پرداختهاند. یکی از این سازوکازهایی که در درمان مورد بررسی قرار می گیرد، روش های تنظیم هیجانی در افراد است.
تنظیم هیجان
تنظیم هیجان به فرایندی می گویند که در طول درمان فرد این را بداند تحت اثر چه هیجاناتی است. چگونه آن را تجربه میکند و به چه صورت میتواند آن را مدیریت کند. مشکلات در تنظیم هیجانی باعث میشود فرد نتواند از راهبردهای مؤثر برای مدیریت هیجانات استفاده کند. شماری از پژوهشها نشان میدهد دشواری در تنظیم هیجان، پیوندی علت دار بین کودکآزاری و اختلال شخصیت مرزی است. از آنجا که کسانی که در زندگی کودک نقش دارند مثل افراد خانواده و دیگر افرادی که با افراد خانواده نزدیکی دارند، اغلب خود کسانی هستند که کودک آزاری انجام میدهند، تحول مهارتهای مربوط به توانایی تنظیم هیجان در قربانیان کودکآزاری مختل میشود.
به علاوه آن، آزار هیجانی در کودکی، بهتنهایی مشکلات در تنظیم هیجان را کاملا پیشبینی میکند؛ حتی زمانی که دیگر انواع کودکآزاری نظیر کودکآزاری جنسی، جسمی و غفلت نیز کنترل شده باشند. با این وجود، در درمان اختلال شخصیت مرزی تحقیقات کوچکی در این باره انجام شده است که سختی در تنظیم این نوع هیجان، این هیجان میتواند متغیر میانه ای در ارتباط بین کودکآزاری و اختلال شخصیت مرزی باشد. در این میان، سهم نوع به خصوصی از کودکآزاری با عنوان آزار هیجانی بسیار کم و عمده تحقیقات درباره کودکآزاری جنسی و جسمی انجام شده است.
محققان قصد دارند نقش میانه ای سبکهای دلبستگی و تنظیم هیجانی را بررسی کنند. امروزه هدف تحقیقات در طی درمان این است که مشخص کند چه رابطهای بین آزار هیجانی دوران کودکی و ویژگیهای این اختلال وجود دارد و سبک دلتنگی و دلبستگی فرد و همچنین نوع روش های او برای تنظیم هیجانی، چه نقش واسطهای در این ارتباط بازی میکنند.
ابزارهای گردآوری اطلاعات در درمان به صورت زیر است:
پرسشنامه ضربههای کودکی
برنستاین روانپزشکی است که برای درمان اختلال شخصیت مرزی به همراه همکارهانش برای اولین بار این پرسشنامه را ساختند و این روزها برای زبانها و فرهنگهای بسیاری در سراسر جهان هنجاریابی شده است. در ایران، میکائیلی روانپزشک اختلال شخصیت مرزی و همکارهای او این پرسشنامه را ترجمه کردهاند. این پرسشنامه چهار مورد را در زمینه درمان بررسی میکند: آزار جسمی، آزار هیجانی، غفلت جسمی و غفلت هیجانی و در مجموع 43 ماده دارد.
در حالت کلی، درمان اختلال شخصیت به دلیل آنکه ریشه در نوجوانی و کودکی افراد دارند و سال ها با آن زندگی کرده اند، زمان بیشتری طول می کشد. از طرفی بسیاری از افراد که دچار این اختلال هستند، آن را نمی پذیرند.
مشکل سومی که در درمان وجود دارد و آن این است که خیلی وقتها انسان ها در کنار اختلال شخصیتشان مشکلات دیگری هم دارند، برای مثال افرادی که دارای این اختلال هستند امکان دارد همزمان افسرده هم باشند یا با مشکل استفاده از مواد مخدر هم درگیر باشند. این چندگانگی مشکلات، فرایند درمان را سخت میکند.
در صورتی که هر کدام از نشانه های این اختلال را دارید به شما پیشنهاد می کنیم در اولین فرصت ممکن به مشاوران و روانپزشکان متخصص مراجعه کنید تا در زمان مناسب تحت درمان قرار بگیرید. برای درمان اختلال شخصیت مرزی می توانید از مشاوران و روانپزشکان روان آرام کمک بگیرید.
در حالت کلی، درمان اختلال شخصیت به دلیل آنکه ریشه در نوجوانی و کودکی افراد دارند و سال ها با آن زندگی کرده اند، زمان بیشتری طول می کشد. از طرفی بسیاری از افراد که دچار این اختلال هستند، آن را نمی پذیرند.
بین اختلال شخصیت مرزی و سبک دلبستگی خطرناک و مضطرب رابطه خیلی با معنایی وجود دارد. در حالی که رابطه بین دلبستگی پر خطر و مضطرب و اختلال شخصیت مرزی در بسیاری از تحقیقات نشان داده شده است، درباره رابطه بین سبک دلبستگی پر خطر اجتنابی و این اختلال اتفاق نظر وجود ندارد.
رابطه بین اختلال شخصیت مرزی و سابقه آزار و رفتار بد و تجاوز در دوران کودکی مشخص شده است. بیش از 92 درصد از افرادی که روانپزشک اختلال شخصیت مرزی تایید کرده که آنها نیاز به درمان دارند، گزارش دادهاند که در کودکی تجربه انواع بدرفتاری اطرافیان شامل حال آنها می شده.