خانم ژیلا اکبری

کارشناس ارشد مشاوره

شعبه 1 ونک، شیراز شمالی

phone گرفتن وقت مشاوره phone دانلود رزومه
خانم ژیلا اکبری

“عضو انجمن مشاوره ایران و عضو سازمان نظام مشاوره و روانشناسی”

حوزه فعالیت:

  •  مشاوره قبل از ازدواج
  •  زوج درمانی
  •  کاربرد مهارت های زناشویی پایه در خانواده و زوج
  •  مشاوره خانواده
  •  مشاوره فردی
  •  طرحواره درمانی

سوابق تحصیلی:

  • کارشناسی راهنمایی و مشاوره
  • کارشناسی ارشد مشاوره دانشگاه آزاد رودهن

سوابق علمی: (دوره ها و کارگاهها)

  •  مشاوره قبل از ازدواج
  • تحلیل رفتار متقابل(A)
  •  نظریه انتخاب ویلیام گلاسر
  •  کاربرد مهارت های زناشویی پایه در خانواده و زوج
  •  اختلالات یادگیری
  •  زوج درمانی
  •  ACT
  •  CBT
  •  درحال گذراندن دوره طرحواره درمانی
  •  EFT

سوابق کاری (شامل کار آموزی، پایان نامه و سوابق کار):

  •  کارآموزی مرکز ترک اعتیاد کلینیک مهرگان سال 88
  •  مدرس کارگاه A(تحلیل رفتار متقابل ) برای بزرگسالان سال 94 به بعد
  •  مربی مهد کودک الف سال92
  •  مدرس کارگاه Aبرای نوجوانان سال 94 و 95

 

4.6/5 - (130 امتیاز)
بپیوندید
اطلاع از

18 نظرات
جدیدترین ها
قدیمی ها بیشتر رای
Inline Feedbacks
مشاهده همه کامنت ها
الهام سادات
6 ماه قبل

سلام من میخام با یه مشاوره قبل ازدواج صحبت کنم براینک از لحظه روحی روانی خیلی اذیتم

مژگان
11 ماه قبل

با سلام،مدت ۵ ساله از ازدواجم میگذره،بدلیل مشکلات و پیدا نشدن شغل مناسب در شهر خودمان مجبور به ترک خانواده و مهاجرت شدیم،در ابتدا ۱ سال اول زندگی مشترک به دوری گذشت تا شرایط برای رفتن من به شهری که همسرم در اونجا کار میکرد فراهم بشه،خودم فردی اجتماعی در یک خانواده شلوغ بودم و همچنین دوستان زیادی داشتم و کوه میرفتم ناگهان به یکباره همه چیزم از دست دادم ابتدای آمدنم به شهرستان ساوه خیلی تنها بودم روزها تا ساعت ۲بعدازظهر میخوابیدم و به زور دنبال کار می گشتم تا بالاخره کار پیدا کردم،خلاصه در این مدت در کارم موفق بودم با تنهایی کم کم کنار آمدم اما همسرم همچنان غر میزد و ناله و سودای برگشتن به شیراز را داشت،حتی حاضر نشد جهاز نو من هم به این خونه بیاره،الان از این اتفاق ۴ سال گذشته و هربار قضیه آوردن وسایل پیش می کشیدم دوا میشد،همسرم آدم خودخواه و لجبازی هست ابتدا با من خیلی خوب رفتار میکرد اما به مرور تغییر کرد،جوری در کارش سردرگم بود که بهترین موقعیت کاری از دست داد که مدیر بزرگترین تصفیه خونه شهر صنعتی بود ،با استعفا و امید به تغییر و برگشت و وارد یک کارخونه جدید شد حالا اینجا هم احساس بدی پیداکرده و هر روز بعد از کار شروع میکنه به خوردن مشروب و الکل زیاد مصرف میکنه به طوری که هرگونه رابطه و صحبتی منجر به خطر جدی برای من حساب میشه،اکنون خودم در کارم موفق هایی بدست آوردم اما بدلیل مشکلات زیادی با همسرم فکرم درگیره و تنهام از طرفی کارم دوست دارم و از طرف دیگر اینجا کسی رو ندارم کا باهاش صحبت کنم انگار اسیر شدم،بماند که در طول این ۵سال چقدر اشتباهات رفتارها و حتی دوا فیزیکی داشتیم و حتی بارها بدلیل خوردن مشروب به یکی از نزدیکترین افراد خانواده ام ضربه بزرگی بمن زد و بماند که بدلیل رفتارهای اضطراب و ترس و تند رفتن با ماشین من به مدت یکسال دچار پانیک اتک بودم که اضافه وزن شدید و مجبور به ترک موقت کارم شدم،با ورزش و یوگا حال خودم عوض کردم و تنهایی به خودم کمک کردم هیچ وقت کاری انجام نداد بلکه بخاطر افکار و رفتار منفی هر روز حال منو بدتر میکنه،حالا میخوام قبل از اتمام سال ۱۴۰۱ تغییری اساسی در روند زندگی خودم بدم و ترکش کنم حالا نیاز به کمک دارم از طرفی مشکلات مالی سر راه ممکنه پیش بیاد برای مستقل شدم هرچند از پسش بر میام،واز طرفی باید برگردم شهر خودم پیش خانواده ام و حالا بماند با دو شکست رو به رو هستم یکی از دست دادن کارم و دیگری نابودی این زندگی …نمیدانم چکار کنم اول اینکه دلم میخواد این فرد سمی را از زندگیم بیرون کنم چون منو تغییر داد به چیزی که نمیخواستم. و دوم اینکه دلم میخواد برم تهران جایی که نه شهر خودمه نه شهر قبلی بدون دادن آدرس به کسی یا ردی از من…بارها بهش فکر میکنم.

زهرا
11 ماه قبل

سلام وقتتون بخیر من یه خواستگاری دارم موقعیت شغلی، مالی، عالی هستن
و از لحاظ اخلاق و درک و شعور هم بسیار خوب هستن
تنها مشکلی که باهاشون دارم اختلاف سنی 16 سال هست میشه لطفا کمکم کنید چیکار کنم

منصوره فرهادی (کارشناس تیم محتوای روان آرام)
10 ماه قبل
پاسخ به  زهرا

سلام دوست عزیز؛ حتما از مشاوره پیش از ازدواج کمک بگیرید. بایستی در این مورد، سن و سال خودتون و شرایط خانوادگی و فرصت ها و توانایی ها و شرایط جسمی و عاطفی و فرهنگی و…. خودتون و شخصیت اون فرد بیشتر مورد ارزیابی قرار بگیره.

مهدیه
1 سال قبل

سلام من یه دختر ۲۱ ساله هستم که مادر و پدرم بچه بودم جدا شدن و مادرم ازدواج نکرد ۵ سال پیش یهویی اومد و گفت من ازدواج کردم با یه مرد متاهل که خانومش نمیدونه و اونا یه بچه ۳ ساله دارن من نمیدونم چجوری باید با این قضیه کنار بیام

منصوره فرهادی (کارشناس تیم محتوای روان آرام)
1 سال قبل
پاسخ به  مهدیه

سلام دوست عزیز؛ از اینکه تو این 5 سال چه اقداماتی برای کنار اومدن با این قضیه انجام دادین اطلاعی نداریم ولی احتمالا موثر نبوده. بنابراین توصیه میشه به روانشناس مراجعه کنید و شرایط کنونی خودتون رو به خوبی مورد ارزیابی قرار بدین. میتونید به مادرتون هم پیشنهاد مراجعه به مشاور رو بدید ولی اگه ایشون تا در این مورد احساس نیاز نکنن، نمیتونید اجبارش کنید. اما با توجه به شرایط و نیازهای خودتون، خواسته خودتون رو بررسی کنید و در همین راستا اقدام کنید. و وجود روانشناس در این مسیر،خیلی بهتون کمک میکنه.

تنها
2 سال قبل

سلام عشقم خیلی دوستش دارم اونم دوستم داره ولی یه بارازش دروغ شنیدم الان هرحرفی میزنه حرف هاش باورندارم چه کنم راهنماییم کنیدممنون

سحر
2 سال قبل

سلام من ۱۴ سالمه یکیو دوست دارم ولی سر یه دعوای الکی کات کرد ولی خیلی دوسش دارم مثل روانیا شدم خیلی با خانوادم و رفیقام بد حرف میزنم دوست دارم سر یه چیز الکی با همه بحث کنم بهشم پیام میدم میگه پیام ندع خانواده ام هم راضی نبودن ک باهاش در ارتباط بودم لطفا جواب بدید

Last edited 2 سال قبل by سحر
کیانا
2 سال قبل

سلام من ۱۵سالمه با خانوادم زندگی میکنم بابام وقتی میره سر کار مامانم یه نفر دیگه رو میاره شب میاد تا صب میره بعد متوجه شدم ک شب ها یه کارهایی میکنن تا الان سه بار داد بیداد راه انداختم فایده نداشت کتکم زد فوشم داد من میخواستم خودکشی کنم هیچ فایده ایی نداشت حتی با صدای بلد هم گفتم گمشو ولی فایده نداشت من نمیدونم باید چیکار کنم ???لطفا جواب بدید???

تیم محتوا روان آرام
2 سال قبل
پاسخ به  کیانا

سلام دوست عزیز با شماره ۱۲۳ تماس بفرمایید.

زهرا تبریزی
2 سال قبل

همسر من یک سال هست که با یه زن متاهل که خانم یکی از دوستاش هست آشنا شده که حتی با همدیگه تا دیر وقت هم بیرون می رفتند و همسرم شب ها هم حتی به خانه نمیا مد و برایش هدیه گوشی و… هم خریده بود من از طریق یکی از دوستانش جریان رو فهمیدم و با حین و خواهش و تمنا از همسرم خواستم این کار رو با من نکند همسر این خانم ۴۵سالش هست واین خانم ۲۰سال دارد و الان دو تا بچه دارد ومن و همسرم ۴۰سال داریم حتی همسرم پیش یکی ازدوستانشان اقرار کرده بود می خواهم رابطه ام رو با آنها قطع کنم چونکهگفته بود این خانم در ماشین همسر من رو بوسیده بود و همسرم هم ناخدا گاه اون رو بوسیده بود و به گفته ی خود عذاب وجدان گرفته بود همسرم وقتی بی‌قراری های من را دید رابطه اش را قطع کرد اما اصلا زیر بار نمی رفت که با این خانم رفیق شده .عدم از ۴ماهی که گذشت همسرم به گوشش رسید این خانم بار دار است نمی دانم چه جوری دوباره با آنها رفت و آمد پیدا کرد که دوباره شروع کرد به خانه نیامدن هایش. یک روز بخش که سر کار نرفته بود این خانم بهش زنگ زد اما شوهرم می گفت لابد همینجوری زنگ زده تا اینکه برای اینکه می خواست به من ثابت کند اشتباه می کنم یه هفته سر کار نرفته و توی خونه موند متهم توی این مدت صدا ضبط کن ریختم و هر شب چک می کردم اما هیچ تماس وپیامی نداشتند تا اینکه بعد از یه هفته که رفت سر کار من توی صداهای ضبط شده دیدم همسرم تماس گرفته و قرار گذاشت کهبره خانه آنها وقتی صدا رو برای همسرم گذاشتم بتمن بد جوری دعوا گرفت و حتی من را زد اما همان روز اومد معذرت خواهی کرد و بهم گفت منو ببخش .تا اینکه دوباره ماه گذشته همسرم با آنها ۳-۴روزی می شد که رفت و آمد پیدا کرده بود که همسر این خانم در جیب لباسش مواد مخدر داشته که داخل ماشین جا گذاشته بود و ایست بازرسی مواد رو از لباسی که داخل ماشین بود را پیدا می کنند و همسرم رو می برند و این در صورتی بود که همسرم به من گفته بود شب کار هستم اما پیش آنها بوده و سر کار در حالی بوده که گفته بود می خواهم برم منزل و مثل اینکه اون شب از خانه آنها میاد بیرون که بره شام بگیره برایش این اتفاق می افتاد که ساعت ۱۱بوده و آنها حاضر به کمکش نمی‌شوند و ساعت ۳نیمه شب به من زنگ زد و از من درخواست کمک داشت و در دادگاه خیلیگریه می کرد و می گفت من شرمنده تو هستم. نمی دانم باورش کنم یا نه چونکه من ۳روز پیش با یک پیج ناشناس رفتم توی اینستا بهش در خواست دادم و پذیرفت و از من پرسید شما ومن سریع عکس بچه ی اون ها رو گذاشتم توی استوری وبهش گفتم برو ببین می شناسی همسرم دید اولش خیلی باهام تند برخورد کرد و کم کم نرم شد و حتی را گذاشت شب بره اونجا که من اونوقت بهش گفتم خیلی بی معرفتی این بود قول تو و قسم می خوره می که من می دو هستم تو هستی می خواستم ببینم تا کجا پیش می ری بهم دروغ می گویی واقعا دیگر توان وقدرتش را ندارم با این مسأله بجنگم اما این مسأله ر دقیقه و ثانیه منو عذاب می دهد حتی فکرم همش مشغول این شده که نکنه این بچه ای رو که این زن به دنیا آورده برای همسر من باشد .حاصل ازدواج ما دو فرزند ۱۳ساله و ۵ساله هست. و من چونکه بیش از اندازه عاشق همسرم هستم و بد جوری بهش وابسته هستم اصلا نمی دانم باید چیکار کنم.پدر ومادر هم ندارم که پشتم باشند و خانواده خودش هم این مسأله رو می دانند فقط میگن تو واقعا صبور وخانمی

پاسخگوی شما 9 الی 21

88216100 نوبت‌دهی مشاوره